جدول جو
جدول جو

معنی آنوریسم - جستجوی لغت در جدول جو

آنوریسم
حفرۀ کوچکی که از گشاد شدن موضعی در یکی از شریان های بدن، به دلیل ضعف یا نقص جدار آن حاصل می شود
تصویری از آنوریسم
تصویر آنوریسم
فرهنگ فارسی عمید
آنوریسم
فرانسوی بر گرفته از یونانی رگ فراخی خونروانگی غده مشکل از خون که غالبا به شریان مربوطست و محتویات آن ممکنست خون مایع یا خون منعقد باشد آنوریسما انوریسما آنورسما انوریسم
فرهنگ لغت هوشیار
آنوریسم((نِ))
غده متشکل از خون که غالباً به شریان مربوط است و محتویات آن ممکن است خون مایع یا خون منعقد باشد، آنوریسما، انوریسم
فرهنگ فارسی معین
آنوریسم
خون روانگی، رگ فراخی
تصویری از آنوریسم
تصویر آنوریسم
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اندیشه ای که سعادت نوع بشر را در معدوم شدن حکومت ها و قوانین آن ها می داند و از ادارۀ کشور به وسیلۀ گروه های داوطلب خودگردان جانبداری می کند، اقتدارگریزی
فرهنگ فارسی عمید
روش کسانی که آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به هدف های سیاسی خود از قبیل تغییر حکومت یا در دست گرفتن زمام امور به کار می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آنیمیسم
تصویر آنیمیسم
عقیده ای که همۀ اجزای عالم را دارای روح می داند
فرهنگ فارسی عمید
(نُ وی)
آنوبیس
لغت نامه دهخدا
(نُ)
بیونانی اشراس است. آنویس
لغت نامه دهخدا
(تِ رُ ری)
اصل حکومت وحشت و فشار، اصول حکومتی که در فرانسه از 1793تا 1794 میلادی مستقر بود، در زبان فارسی این کلمه باصلی اطلاق می شود که در آن از قتلهای سیاسی و ترور دفاع گردد. و رجوع به ترور و تروریست شود
لغت نامه دهخدا
(نُ رُ)
از یونانی آن روسما، اتّساع، بیماری اتّساع شرایین یا قلب
لغت نامه دهخدا
تصویری از تروریسم
تصویر تروریسم
اصل حکومت وحشت و فشار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنونیم
تصویر آنونیم
فرانسوی بی نام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنارشیسم
تصویر آنارشیسم
طرفداری از اغتشاش
فرهنگ لغت هوشیار
غده مشکل از خون که غالبا به شریان مربوطست و محتویات آن ممکنست خون مایع یا خون منعقد باشد آنوریسما انوریسما آنورسما انوریسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنیمیسم
تصویر آنیمیسم
اعتقاد به عالم ارواح
فرهنگ لغت هوشیار
غده مشکل از خون که غالبا به شریان مربوطست و محتویات آن ممکنست خون مایع یا خون منعقد باشد آنوریسما انوریسما آنورسما انوریسم
فرهنگ لغت هوشیار
به کارگیری ترور به عنوان شیوه عمل برای دست یافتن به هدف که معمولاً دلایل سیاسی و عقیدتی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توریسم
تصویر توریسم
مسافرت به منظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره، گردشگری، جهانگردی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنارشیسم
تصویر آنارشیسم
هرج و مرج طلبی، نوعی فلسفه سیاسی که مبنای آن بر یک جامعه بدون حکومت قرار گرفته است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنارشیسم
تصویر آنارشیسم
بی سالاری، خودسرانگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آنیمیسم
تصویر آنیمیسم
روان باوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تروریسم
تصویر تروریسم
دهشت افکنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توریسم
تصویر توریسم
گردشگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آنونیم
تصویر آنونیم
بینام
فرهنگ واژه فارسی سره
آدم کشی، وحشت پراکنی، وحشت گرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد