جدول جو
جدول جو

معنی آمدی - جستجوی لغت در جدول جو

آمدی
(مِ)
حسن بن بشر بن یحیی، مکنی به ابوالقاسم، از مردم بصره و از دانشمندان قرن چهارم هجری و صاحب تألیفاتی بوده است ازجمله: کتاب المختلف و المؤتلف در نامهای شاعران. کتاب معانی شعر البحتری. کتاب نثرالمنظوم. کتاب الموازنه بین ابی تمام و البحتری. کتاب الرد علی علی بن عمار فیما خطاء فیه اباتمام و کتابهای دیگر. و رجوع به الفهرست ابن الندیم ص 221 شود
عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد... تمیمی. وی از علمای اخبار شیعه و صاحب کتاب الغرر و الدرر در کلمات منسوب به حضرت علی بن ابیطالب (ع) است. (از روضات الجنات ص 464)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آموی
تصویر آموی
(پسرانه)
رود جیحون، آمودریا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نمدی
تصویر نمدی
از جنس نمد، چیزی که از نمد ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آردی
تصویر آردی
آغشته به آرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدمی
تصویر آدمی
آدم، انسان، برای مثال تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی (سعدی - ۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمدن
تصویر آمدن
رسیدن، فرا رسیدن
پدیدار گشتن
بازگشتن
اتفاق افتادن
برازنده بودن، متناسب بودن مثلاً دکتر بودن به او می آمد
متولد شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمدنی
تصویر آمدنی
آنکه یا آنچه احتمال آمدن او هست، آنکه خواهد آمد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمدی
تصویر کمدی
اثر نمایشی طنزآمیز، کنایه از خنده دار، مضحک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمده
تصویر آمده
رسیده، وارد، آنکه وارد شده، آنچه روی داده، برای مثال زآمده شادمان بباید بود / وز گذشته نکرد باید یاد (رودکی - ۴۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
فرانسوی شوخواره اثر نمایشی که دارای موضوع و نتیجه ای شادی بخش و خنده آور باشد مقابل تراژدی. توضیح کمدی اصطلاحی است که برای بیان نوعی از درام بکار میرود که مقصود اصلی آن تفریح تماشا کنندگان است. کمدی از طرفی مخالف تراژدی و از طرف دیگر مخالف لودگی و مسخرگی و تقلید است. کمدی به جهت آنکه بپایانی خوشایند ختم میگردد از تراژدی متمایز میشود و به جهت آنکه از هر گونه حرکات قهقه آور و سخنان بسیار مضحک بر کنار است از هزل و مسخرگی مشخص میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمدی
تصویر نمدی
منسوب به نمد ساخته از نمد: (کلاه نمدی)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به آرد آلوده به آرد: حلوای آردی، قسمی شفتالوی خرد و کم آب هلو آرده
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی آماینده آید. آراینده مرصع: گوهرآمای لوء لوء آمای، پرکننده انبارنده، مستعد کننده مهیا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
رسیدن فرارسیدن اتیان ایاب قدوم مقابل رفتن شدن، شدن گشتن گردیدن، سر زدن صادرشدن واقع شدن، گذشتن سپری شدن، اصابت کردن رسیدن، گنجیدن، پدیدار گشتن مرئی شدن، نمودن احساس گردیدن، پرداختن مشتعل گشتن، تولید شدن زادن، باز گشتن مراجعت کردن، ظاهر شدن تدریجی تصویر روی شیشه یا کاغذ در دوای ظهور، متناسب بودن برازنده بودن: این لباس به شما میاید، حرکت دادن و جنبانیدن و اشاره کردن بناز و غمزه یا شوخی و بیشرمی: چشم و ابرو آمدن گردن آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمدنی
تصویر آمدنی
آنکه آمدن او ضروری است
فرهنگ لغت هوشیار
کشتی پر بار رسیده وارد، واقع حادث، بدیهه لطیفه نادره، طبیعی مقابل مصنوع ساختگی، قسمی گچ روان کرده گشاده و تنگ یعنی بسیار آب و کم مایه برای سفید کردن ظاهر بنا چون دیوار و سقف لایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدمی
تصویر آدمی
یک تن از اولاد آدم ابوالبشر، انس، انسان، مردم، ناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمدن
تصویر آمدن
((مَ دَ))
رسیدن، فرا رسیدن، آغاز کردن، شروع کردن، سر زدن، واقع شدن، گذشتن، سپری شدن، اصابت کردن، رسیدن، گنجیدن، پدیدار گشتن، پیدا شدن، شدن، گردیدن، فرض کردن، برآمدن، مقابله کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمدی
تصویر عمدی
((عَ))
منسوب به عمد، از روی قصد و نیت نسبت به عمل و رفتار خود، مقابل سهوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمدی
تصویر کمدی
((کُ مِ))
اثر ادبی یا نمایشی که خنده و تفریح هدف آن باشد، یا مسائل تلخ و جدی را در لفاف خنده و شوخی ارائه دهد، نمایش خنده دار، نوشته خنده دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیدی
تصویر آیدی
شناسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمدی
تصویر عمدی
خود خواسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آدمی
تصویر آدمی
انسان، بشر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمدی
تصویر کمدی
Comedy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آمدن
تصویر آمدن
Come
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمدی
تصویر عمدی
Intentional
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمدی
تصویر کمدی
comédia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آمدن
تصویر آمدن
приходить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمدی
تصویر عمدی
преднамеренный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آمدن
تصویر آمدن
kommen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمدی
تصویر عمدی
absichtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمدی
تصویر کمدی
Komödie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمدی
تصویر کمدی
komedia
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آمدن
تصویر آمدن
приходити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمدی
تصویر عمدی
навмисний
دیکشنری فارسی به اوکراینی