جدول جو
جدول جو

معنی آماق - جستجوی لغت در جدول جو

آماق
جمع واژۀ ماق، گوشه های چشم از سوی بینی، بیغوله های چشم از جانب انسی، کنج چشم از درونسو
لغت نامه دهخدا
آماق
گوشه چشم
تصویری از آماق
تصویر آماق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آمال
تصویر آمال
(دخترانه)
آرزوها، خواسته ها، دوست داشتنی ها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
(دخترانه)
افقها، عالم آسمان، زمانه روزگار، نام همسر نظامی گنجوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
کرانه های آسمان، کشورها، جهان هستی، وجود، همۀ جهان، مردم جهان، کنارها، اطراف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماق
تصویر سماق
درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تمتم، تتم، تتری، تتریک، ترفان
سماق سمی: در علم زیست شناسی درختی کوچک بومی امریکای شمالی با عصاره ای تند و بخار سمی که برگ آن به مقدار اندک در معالجۀ نقرس و روماتیسم به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمال
تصویر آمال
امل ها، امیدها، آرزوها، آرمانها، جمع واژۀ امل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چماق
تصویر چماق
چوب دستی بزرگ و کلفت
گرز شش پر، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماج
تصویر آماج
نشان، نشانه، هدف، برای مثال چو تیر انداختی در روی دشمن / حذر کن کاندر آماجش نشستی (سعدی - ۷۶)جایی که نشانۀ تیر را روی آن قرار بدهند، فاصله تیرانداز تا هدف، نشانه گاه، تیررس، آلتی آهنی که برزگران با آن زمین را شیار کنند، گاوآهن، برای مثال برکند تیر تو زآن سان خاک در آماجگاه / برزگر برکنده پنداری به آماج و کلند (سوزنی- مجمع الفرس - آماج)نشانه گیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماس
تصویر آماس
برآمدی وورم عضوی از اعضای بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لماق
تصویر لماق
ناشتا شکن خوراک کم
فرهنگ لغت هوشیار
نام دوائی است و آن میوه ای میباشد که خشک شده آن را بصورت گرد در طبخ غذا بکار میبرند، نوعی ادویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماق
تصویر حماق
جمع احمق، حماقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اماق
تصویر اماق
هکه زدگی (هکه برجستن گلو و فواق سکسکه) کنج چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چماق
تصویر چماق
گرز آهنین شش پره را گویند، عمود آهنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماق
تصویر رماق
روزی تنگ بخور و نمیر، دورویی، نگریستن با کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماق
تصویر طماق
مچ پیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمال
تصویر آمال
امیدها، آرزوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماق
تصویر عماق
جمع عمیقه، دورتک ها گود ها
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی آماینده آید. آراینده مرصع: گوهرآمای لوء لوء آمای، پرکننده انبارنده، مستعد کننده مهیا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماه
تصویر آماه
ورم، نفخ، تورم، باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
جمع افق، کران ها، آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
خاک توده کرده که نشان تیر بر آن نصب کنند آماجگاه، نشان نشانه هدف، پرتاب تیررس 24، 1 فرسنگ قریب 500 قدم، آهن گاو آهن که در زمین فرو شود و شیار کند، مجموع آهن جفت گاو آهن سپار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماد
تصویر آماد
جمع امد، فرجام ها سر رسید ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمار
تصویر آمار
حساب، شماره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماز
تصویر آماز
آماس: خشک آماز (خشکاماز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
جمع افق، کرانه های آسمان، دشت، عالم، جهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آموق
تصویر آموق
گوشه چشم، آماق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آمال
تصویر آمال
جمع امل، امیدها، آرزوها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آماد
تصویر آماد
سررسیدها، فرجامها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آفاق
تصویر آفاق
کرانه ها، کنارهامون، کران تا کران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماج
تصویر آماج
اهداف، هدف، ابژکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمار
تصویر آمار
جمعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماس
تصویر آماس
ورم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمال
تصویر آمال
آرزوها، امیدها، آرمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره