آماج خانه، نشانه گاه، جای نشانۀ تیر، میدانی که در آن نشانه بگذارند برای تیراندازی، برای مثال زمین هست آماجگاه زمان / نشانه تن ما و چرخش کمان (اسدی - ۵۵)
آماج خانه، نشانه گاه، جای نشانۀ تیر، میدانی که در آن نشانه بگذارند برای تیراندازی، برای مِثال زمین هست آماجگاه زمان / نشانه تن ما و چرخش کمان (اسدی - ۵۵)
آماج، نشانه گاه: سرشک دیده برخسار تو فروبارد هر آنگهی که بر آماجگاه او گذری، عماره، کند به تیر چو زنبورخانه سندان را اگر نهند بر آماجگاه او سندان، فرخی، زمین هست آماجگاه زمان نشانه تن ما و چرخش کمان، اسدی، برکند تیر تو زآنسان خاک در آماجگاه برزگربرکنده پنداری به آماج و کلند، سوزنی، چو خاک آماجگاه تیر گشته، نظامی، ، نشانه، میدانی که در آن نشانه نهند مشق و ورزش تیراندازی را: واندر آماجگاه راه کند تیر او اندر آهنین دیوار، فرخی، ، آنجا که شیار کنند، زمین شیاریده، مجازاً، دنیا، ملک، سریر ملک: چو الب ارسلان جان بجان بخش داد ... بتربت سپردندش از تاجگاه نه جای نشستن بد آماجگاه، سعدی
آماج، نشانه گاه: سرشک دیده برخسار تو فروبارد هر آنگهی که بر آماجگاه او گذری، عماره، کند به تیر چو زنبورخانه سندان را اگر نهند بر آماجگاه او سندان، فرخی، زمین هست آماجگاه زمان نشانه تن ما و چرخش کمان، اسدی، برکند تیر تو زآنسان خاک در آماجگاه برزگربرکنده پنداری به آماج و کلند، سوزنی، چو خاک آماجگاه تیر گشته، نظامی، ، نشانه، میدانی که در آن نشانه نهند مشق و ورزش تیراندازی را: واندر آماجگاه راه کند تیر او اندر آهنین دیوار، فرخی، ، آنجا که شیار کنند، زمین شیاریده، مجازاً، دنیا، ملک، سریر ملک: چو الب ارسلان جان بجان بخش داد ... بتربت سپردندش از تاجگاه نه جای نشستن بد آماجگاه، سعدی
وطن، (محمود بن عمر ربنجنی)، موطن، مسکن، جای، جایگاه: مگر کو بماند به نزدیک شاه کند کشور و بومت آرامگاه، فردوسی، که ما را دل از بوم و آرامگاه چگونه بود شاد بی روی شاه ؟ فردوسی، بسازم بر این بوم آرامگاه بمهر و وفای تو ای نیکخواه، فردوسی، همه کوهشان بود آرامگاه چنین بود آئین هوشنگ شاه، فردوسی، ترا گنگ دژ باشد آرامگاه نبیند مرا نیز شهر و سپاه، فردوسی، پسران موردبن سام واﷲ اعلم هم بر این شکل زمین مکران و کرمان به نام ایشان خوانند و آرام گاه بدین کشورها ساختند، (مجمل التواریخ)، ، مقر، مستقر: که ایدر ترا باشد آرامگاه هم ایدر سپاه و هم ایدر کلاه، فردوسی، خود آگاه نی خسرو از این گزند نشسته به آرامگاه ارجمند، فردوسی، ، محل آسایش، جای آمن، مأمن، آرامگه: زمینی زراغن بسختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیاه، بهرامی، ترا تا نسازم سلیح و سپاه نجویم خور و خواب و آرامگاه، فردوسی، همی راند یک ماه خود با سپاه ندیدند از ایشان کس آرامگاه، فردوسی، کنی خانه تا زنده ای سال و ماه وز آن پس کیت باشد آرامگاه ؟ اسدی، گر از فتنه آید کسی در پناه ندارد جز این کشور آرامگاه، سعدی، ، خانه، منزل، خفتنگاه: چنین تا شب تیره سر برکشید ... چو رفتند هر کس به آرامگاه پراندیشگان جان شاه و سپاه، فردوسی، فراز آوریدند بیمر سپاه ز شادی بریدند و آرامگاه، فردوسی، ، آبادی، آبادانی: بپرسید از آن سر شبان، راه شاه کز ایدر کجا یابم آرامگاه چنین داد پاسخ که آبادجای نیابی مگر باشدت رهنمای ازیدر کنون چار فرسنگ راه چو رفتی پدید آید آرامگاه وز آن سوی پیوسته شد ده بده بهر ده یکی نامبردار مه، فردوسی، ، مهاد، (مجمل اللغه)، مهد، دارالقرار، سکن، (ربنجنی)، آرامگه، قرار، قرارگاه، محل آرامش: ... که چون رفت و آرامگاهش کجاست نهان گشت از ایدر پناهش کجاست ؟ فردوسی، ، قبر، گور، مرقد، مدفن، دخمه، - آرامگاه شیر، عرین، کنام
وَطن، (محمود بن عمر ربنجنی)، موطن، مسکن، جای، جایگاه: مگر کو بماند به نزدیک شاه کند کشور و بومت آرامگاه، فردوسی، که ما را دل از بوم و آرامگاه چگونه بود شاد بی روی شاه ؟ فردوسی، بسازم بر این بوم آرامگاه بمهر و وفای تو ای نیکخواه، فردوسی، همه کوهشان بود آرامگاه چنین بود آئین هوشنگ شاه، فردوسی، ترا گنگ دژ باشد آرامگاه نبیند مرا نیز شهر و سپاه، فردوسی، پسران موردبن سام واﷲ اعلم هم بر این شکل زمین مکران و کرمان به نام ایشان خوانند و آرام گاه بدین کشورها ساختند، (مجمل التواریخ)، ، مقر، مستقر: که ایدر ترا باشد آرامگاه هم ایدر سپاه و هم ایدر کلاه، فردوسی، خود آگاه نی خسرو از این گزند نشسته به آرامگاه ارجمند، فردوسی، ، محل آسایش، جای آمن، مأمن، آرامگه: زمینی زراغن بسختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیاه، بهرامی، ترا تا نسازم سلیح و سپاه نجویم خور و خواب و آرامگاه، فردوسی، همی راند یک ماه خود با سپاه ندیدند از ایشان کس آرامگاه، فردوسی، کنی خانه تا زنده ای سال و ماه وز آن پس کیت باشد آرامگاه ؟ اسدی، گر از فتنه آید کسی در پناه ندارد جز این کشور آرامگاه، سعدی، ، خانه، منزل، خفتنگاه: چنین تا شب تیره سر برکشید ... چو رفتند هر کس به آرامگاه پراندیشگان جان شاه و سپاه، فردوسی، فراز آوریدند بیمر سپاه ز شادی بریدند و آرامگاه، فردوسی، ، آبادی، آبادانی: بپرسید از آن سر شبان، راه شاه کز ایدر کجا یابم آرامگاه چنین داد پاسخ که آبادجای نیابی مگر باشدت رهنمای ازیدر کنون چار فرسنگ راه چو رفتی پدید آید آرامگاه وز آن سوی پیوسته شد ده بده بهر دِه یکی نامبردار مِه، فردوسی، ، مِهاد، (مجمل اللغه)، مهد، دارالقرار، سکن، (ربنجنی)، آرامگه، قرار، قرارگاه، محل آرامش: ... که چون رفت و آرامگاهش کجاست نهان گشت از ایدر پناهش کجاست ؟ فردوسی، ، قبر، گور، مرقد، مدفن، دَخمه، - آرامگاه شیر، عرین، کنام
مسجد. مزگت. مشرق. (صراح). مصلی. (مهذب الاسماء). هر جائی که در آن نماز خوانند. (ناظم الاطباء) ، عیدگاه. (آنندراج). جائی گشاده که در آن مردم شهری در عید واستسقا به نماز شوند. (یادداشت مؤلف) : ابوبکر بفرمود تا هیزم بسیار جمع کردند به بقیعالغرقدآنجا که نمازگاه مدینه است. (ترجمه طبری بلعمی). امیر رضی اﷲ از نمازگاه شهر راه بتافت با فوجی از غلامان خاص و به کرانۀ شهر بگذشت. (تاریخ بیهقی ص 436). مشتری اندر نمازگاه مر اورا پیشرو و جبرئیل غاشیه دار است. ناصرخسرو. آن موضع را نمازگاه عید کرد و مسلمانان را بیرون آورد تا نماز عید کردند. (تاریخ بخارا ص 62). آن را نمازگاه عید ساخت و منبر و محراب نیکو فرمود. (تاریخ بخارا ص 62)
مسجد. مزگت. مشرق. (صراح). مصلی. (مهذب الاسماء). هر جائی که در آن نماز خوانند. (ناظم الاطباء) ، عیدگاه. (آنندراج). جائی گشاده که در آن مردم شهری در عید واستسقا به نماز شوند. (یادداشت مؤلف) : ابوبکر بفرمود تا هیزم بسیار جمع کردند به بقیعالغرقدآنجا که نمازگاه مدینه است. (ترجمه طبری بلعمی). امیر رضی اﷲ از نمازگاه شهر راه بتافت با فوجی از غلامان خاص و به کرانۀ شهر بگذشت. (تاریخ بیهقی ص 436). مشتری اندر نمازگاه مر اورا پیشرو و جبرئیل غاشیه دار است. ناصرخسرو. آن موضع را نمازگاه عید کرد و مسلمانان را بیرون آورد تا نماز عید کردند. (تاریخ بخارا ص 62). آن را نمازگاه عید ساخت و منبر و محراب نیکو فرمود. (تاریخ بخارا ص 62)
دهی است از دهستان دشت طال از بخش بانۀ شهرستان سقز، در 21هزارگزی شمال غربی بانه واقع است و 128 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون و کتیرا و گزنگبین و مازوج، شغل اهالی زراعت و زغال سوزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان دشت طال از بخش بانۀ شهرستان سقز، در 21هزارگزی شمال غربی بانه واقع است و 128 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون و کتیرا و گزنگبین و مازوج، شغل اهالی زراعت و زغال سوزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام فرشتۀ موکل بر آب، نام روز دهم فروردین ماه، و گویند اگر در این روزباران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و زنان در آب شوند و این عمل را بر خود شگون و مبارک دانند، (برهان)
نام فرشتۀ موکل بر آب، نام روز دهم فروردین ماه، و گویند اگر در این روزباران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و زنان در آب شوند و این عمل را بر خود شگون و مبارک دانند، (برهان)
موقف. مقام. (یادداشت مؤلف) ، دفترخانه. (ناظم الاطباء) ، دیوان محاسبات. (یادداشت مؤلف). آخرین محکمۀ قضاوت. (ناظم الاطباء) : کاشکی تا من خاک بودمی... و مرا به شمارگاه نیاوردندی. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 466). رجوع به شمارکار شود، موقف در قیامت. آنجا که حساب پرسند. (یادداشت مؤلف)
موقف. مقام. (یادداشت مؤلف) ، دفترخانه. (ناظم الاطباء) ، دیوان محاسبات. (یادداشت مؤلف). آخرین محکمۀ قضاوت. (ناظم الاطباء) : کاشکی تا من خاک بودمی... و مرا به شمارگاه نیاوردندی. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 466). رجوع به شمارکار شود، موقف در قیامت. آنجا که حساب پرسند. (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان حومه بخش بافق شهرستان یزد در 67هزارگزی خاور بافق و 9هزارگزی خاور راه کوشک به خبرستان. کوهستانی، سرد معتدل. سکنۀآن 38 تن و آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی کرباس بافی و گیوه چینی. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز در 38هزارگزی شمال شیراز، کنار شوسۀ شیراز باصفهان، سکنۀ آن 38 تن است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) نام محلی کنار راه کازرون به بهبهان میان نوبندگان و فهلیان در 66650گزی کازرون
دهی از دهستان حومه بخش بافق شهرستان یزد در 67هزارگزی خاور بافق و 9هزارگزی خاور راه کوشک به خبرستان. کوهستانی، سرد معتدل. سکنۀآن 38 تن و آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی کرباس بافی و گیوه چینی. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز در 38هزارگزی شمال شیراز، کنار شوسۀ شیراز باصفهان، سکنۀ آن 38 تن است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) نام محلی کنار راه کازرون به بهبهان میان نوبندگان و فهلیان در 66650گزی کازرون
گمرک خانه، راهدارخانه، رصدگاه، رجوع به رصدگاه شود: ... اینک رفتم بسر تاریخ سلطان مسعود رضی اﷲعنه پس از فروگرفتن امیر یوسف و فرستادن سوی قلعت سکاوند دیگر روز از بلخ برداشت و بکشید و بباجگاه رسید، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 255)
گمرک خانه، راهدارخانه، رصدگاه، رجوع به رصدگاه شود: ... اینک رفتم بسر تاریخ سلطان مسعود رضی اﷲعنه پس از فروگرفتن امیر یوسف و فرستادن سوی قلعت سکاوند دیگر روز از بلخ برداشت و بکشید و بباجگاه رسید، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 255)
آن موضع که در آن تاجها را نگاه دارند، (آنندراج)، نظیر، تخت گاه، تخت، سریر، جای جلوس پادشاه: بسر خیلی فتنه بر بست موی سوی تاجگاه تو آورد روی، نظامی، همایون کن تاج و گاه و سریر فرود آمد از تاجگاه و سریر، نظامی، بتربت سپردند از تاجگاه نه جای نشست است آماجگاه، سعدی (بوستان)، رجوع به تاجگه شود
آن موضع که در آن تاجها را نگاه دارند، (آنندراج)، نظیر، تخت گاه، تخت، سریر، جای جلوس پادشاه: بسر خیلی فتنه بر بست موی سوی تاجگاه تو آورد روی، نظامی، همایون کن تاج و گاه و سریر فرود آمد از تاجگاه و سریر، نظامی، بتربت سپردند از تاجگاه نه جای نشست است آماجگاه، سعدی (بوستان)، رجوع به تاجگه شود
موجزار. موجستان. آن جای از دریا و رودخانه که موج در آن پدیدار است. جای پرموج: به استاد کشتی چنین گفت شاه که کشتی درافکن بدین موجگاه. نظامی. بسی سنگ رنگین در آن موجگاه همه ازرق و سرخ و زرد و سیاه. نظامی. ، دریا. و رجوع به موج شود
موجزار. موجستان. آن جای از دریا و رودخانه که موج در آن پدیدار است. جای پرموج: به استاد کشتی چنین گفت شاه که کشتی درافکن بدین موجگاه. نظامی. بسی سنگ رنگین در آن موجگاه همه ازرق و سرخ و زرد و سیاه. نظامی. ، دریا. و رجوع به موج شود
نام روز دهم از ماه فروردین. گویند اگر در این روز باران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و ایشان به آب درآیند و این عمل را بر خود شگون و مبارک دانند، نام ایزد موکل بر آب
نام روز دهم از ماه فروردین. گویند اگر در این روز باران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و ایشان به آب درآیند و این عمل را بر خود شگون و مبارک دانند، نام ایزد موکل بر آب
آرامگاه: تصادف مرگبار چنان چه ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده باشید در زمینه حرفه و شغل خود کاری مستقل از امور دیگر انجام می دهید که سود بخش است و به گفته ابن سیرین خیر و فایده نصیب شما می شود - لوک اویتنهاو دیدن آرامگاه در خواب نشانگر احساسات یا بصیرت فرد در مورد مرگ، ترس هایی که هنگام شروع به مواجهه با محتویات ناخودآگاه خود به سراغ ما می آیند، تاثیر خانوادگی ناخودآگاه، انکار یا کشتن نیازها و احساسات، که پس از آن احساس مرگ یا زندگی نصفه نیمه می کنیم. تعبیر خواب آرامگاه منوچهر مطیعی تهرانی گوید: دیدن آرامگاه در خواب به هیچ وجه وحشتناک نیست. بسیاری از معبران نوشته اند که آرامگاه در خواب زندان است و گرفتاری های شدید زندگی است. اگر بیننده خواب ببیند روی آرامگاهی سنگ می نهد یا آن را آجر و سیمان می کند، خبر از این می دهد که بیننده خواب خرابی را آباد می کند یا بنائی می سازد، یا خانه ای می خرد یا باغی احداث می نماید. اگر بیننده خواب ببیند که او را در آرامگاه می نهند گرفتار مشکلات می شود و معاش او تنگ می گردد. اگر بیننده خواب ببیند که مرده است و دارند او را در آرامگاه قرار می دهند و هر چه می گوید کسی صدایش را نمی شنود به شدت گرفتار سختی و تنگی می شود و کسی به یاری او نمی شتابد و دستش را نمی گیرد. اگر کسی در خواب ببیند که بر بام خانه اش آرامگاه می کنند عمر بیننده خواب دراز می شود. تعبیر خواب کندن آرامگاه برای خود حضرت دانیال گوید: دیدن آرامگاه درخواب، دلیل زندان است. اگر در خواب بیند آرامگاهی از بهر خود کند، دلیل که عیش بر وی تنگ شود و بعضی گویند آنجا که آرامگاه کند، دلیل که خانه بسازد. اگر بیند وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که معیشت بر وی تنگ شود و بعضی گویند آنجا که آرامگاه کند، دلیل که خانه بسازد. اگر بیند وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که معیشت بر وی تنگ شود و نیز گویند که به سفر رود. اگردید او را در آرامگاه نهادند و خاک بر سر او ریختند، دلیل بر نقصان دین او بود. دفن کرد فرد در آرامگاه یا قبر محمدبن سیرین گوید: اگر وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که او زندان کنند، اگر بیند بر بام خانه او آرامگاه می کندند، دلیل که عمر او دراز بود. تعبیر خواب آرامگاه از دیدگاه معبران غربی لوک اویتنهاو می گوید: آرامگاه: تصادف مرگبار آنلی بیتون مى گوید: دیدن آرامگاه در خواب، نشانه اندوهگین شدن و نومیدی از زندگی است. دیدن آرامگاهی ویران در خواب، نشانه بیمار شدن یا نزدیک شدن به مرگ است. اگر خواب ببینید نوشته سنگ آرامگاهی را می خوانید، نشانه آن است که وظایف دشوار و سختی به دوش خواهید گرفت. اگر خواب ببینید آرامگاهی تازه حفر شده است، علامت آن است که به خاطر اعمال غلط دیگران متحمل رنج و عذاب می شوید. اگر خواب ببینید از روی آرامگاهها راه می روید، علامت مرگ غیرطبیعی و یا ازدواج ناموفق است. اگر خواب ببینید فردی آشنا را داخل آرامگاه گذاشته اید و خاک به غیر از سر، تمامی اندامش را پوشانده است، علامت آن است که آن فرد به وضعیت رنج آوری دچار می شود و بیننده خواب ثروت خود را از دست می دهد. دیدن آرامگاه خود در خواب، علامت آن است که مراقب خود نباشید دشمنان با زیرکی شما را دچار مصیبتی خواهند ساخت. اگر خواب ببینید آرامگاهی حفر می کنید، علامت آن است که به دردسر می افتید و دشمنان مانعی بر سر راه زندگی شما ایجاد می کنند. اما اگر خواب ببینید حفر آرامگاه را به اتمام رسانده اید، نشانه آن است که بر دشمنان خود غلبه می کنید، و اگر در هنگام حفر آرامگاه آفتاب بر شما بتابد، علامت آن است که از گرفتاریی نتیجه مطلوبی به دست می آورید. اگر خواب ببینید برای دفن جسد و گرفتن آرامگاه به قبرستان می روید، و بعد از برگشتن می بینید جسد ناپدید شده است، علامت آن است که دچار گرفتاریی غیرمنتظره خواهید شد
آرامگاه: تصادف مرگبار چنان چه ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده باشید در زمینه حرفه و شغل خود کاری مستقل از امور دیگر انجام می دهید که سود بخش است و به گفته ابن سیرین خیر و فایده نصیب شما می شود - لوک اویتنهاو دیدن آرامگاه در خواب نشانگر احساسات یا بصیرت فرد در مورد مرگ، ترس هایی که هنگام شروع به مواجهه با محتویات ناخودآگاه خود به سراغ ما می آیند، تاثیر خانوادگی ناخودآگاه، انکار یا کشتن نیازها و احساسات، که پس از آن احساس مرگ یا زندگی نصفه نیمه می کنیم. تعبیر خواب آرامگاه منوچهر مطیعی تهرانی گوید: دیدن آرامگاه در خواب به هیچ وجه وحشتناک نیست. بسیاری از معبران نوشته اند که آرامگاه در خواب زندان است و گرفتاری های شدید زندگی است. اگر بیننده خواب ببیند روی آرامگاهی سنگ می نهد یا آن را آجر و سیمان می کند، خبر از این می دهد که بیننده خواب خرابی را آباد می کند یا بنائی می سازد، یا خانه ای می خرد یا باغی احداث می نماید. اگر بیننده خواب ببیند که او را در آرامگاه می نهند گرفتار مشکلات می شود و معاش او تنگ می گردد. اگر بیننده خواب ببیند که مرده است و دارند او را در آرامگاه قرار می دهند و هر چه می گوید کسی صدایش را نمی شنود به شدت گرفتار سختی و تنگی می شود و کسی به یاری او نمی شتابد و دستش را نمی گیرد. اگر کسی در خواب ببیند که بر بام خانه اش آرامگاه می کنند عمر بیننده خواب دراز می شود. تعبیر خواب کندن آرامگاه برای خود حضرت دانیال گوید: دیدن آرامگاه درخواب، دلیل زندان است. اگر در خواب بیند آرامگاهی از بهر خود کند، دلیل که عیش بر وی تنگ شود و بعضی گویند آنجا که آرامگاه کند، دلیل که خانه بسازد. اگر بیند وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که معیشت بر وی تنگ شود و بعضی گویند آنجا که آرامگاه کند، دلیل که خانه بسازد. اگر بیند وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که معیشت بر وی تنگ شود و نیز گویند که به سفر رود. اگردید او را در آرامگاه نهادند و خاک بر سر او ریختند، دلیل بر نقصان دین او بود. دفن کرد فرد در آرامگاه یا قبر محمدبن سیرین گوید: اگر وی را در آرامگاه نهادند، دلیل که او زندان کنند، اگر بیند بر بام خانه او آرامگاه می کندند، دلیل که عمر او دراز بود. تعبیر خواب آرامگاه از دیدگاه معبران غربی لوک اویتنهاو می گوید: آرامگاه: تصادف مرگبار آنلی بیتون مى گوید: دیدن آرامگاه در خواب، نشانه اندوهگین شدن و نومیدی از زندگی است. دیدن آرامگاهی ویران در خواب، نشانه بیمار شدن یا نزدیک شدن به مرگ است. اگر خواب ببینید نوشته سنگ آرامگاهی را می خوانید، نشانه آن است که وظایف دشوار و سختی به دوش خواهید گرفت. اگر خواب ببینید آرامگاهی تازه حفر شده است، علامت آن است که به خاطر اعمال غلط دیگران متحمل رنج و عذاب می شوید. اگر خواب ببینید از روی آرامگاهها راه می روید، علامت مرگ غیرطبیعی و یا ازدواج ناموفق است. اگر خواب ببینید فردی آشنا را داخل آرامگاه گذاشته اید و خاک به غیر از سر، تمامی اندامش را پوشانده است، علامت آن است که آن فرد به وضعیت رنج آوری دچار می شود و بیننده خواب ثروت خود را از دست می دهد. دیدن آرامگاه خود در خواب، علامت آن است که مراقب خود نباشید دشمنان با زیرکی شما را دچار مصیبتی خواهند ساخت. اگر خواب ببینید آرامگاهی حفر می کنید، علامت آن است که به دردسر می افتید و دشمنان مانعی بر سر راه زندگی شما ایجاد می کنند. اما اگر خواب ببینید حفر آرامگاه را به اتمام رسانده اید، نشانه آن است که بر دشمنان خود غلبه می کنید، و اگر در هنگام حفر آرامگاه آفتاب بر شما بتابد، علامت آن است که از گرفتاریی نتیجه مطلوبی به دست می آورید. اگر خواب ببینید برای دفن جسد و گرفتن آرامگاه به قبرستان می روید، و بعد از برگشتن می بینید جسد ناپدید شده است، علامت آن است که دچار گرفتاریی غیرمنتظره خواهید شد