جدول جو
جدول جو

معنی آلارتور - جستجوی لغت در جدول جو

آلارتور
فرانسوی دو سره رفت و برگشت
تصویری از آلارتور
تصویر آلارتور
فرهنگ لغت هوشیار
آلارتور
دوسره، رفت و برگشت
تصویری از آلارتور
تصویر آلارتور
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آماتور
تصویر آماتور
کسی که به خاطر میل و علاقۀ شخصی و نه برای کسب درآمد، در یکی از رشته های هنری، ورزشی یا فنی فعالیت می کند
فرهنگ فارسی عمید
چون ترکان بپیرایش موی، خشن، قسی
لغت نامه دهخدا
تاریک، (از ولف)، سخت تاریک، (شرفنامۀ منیری) :
به منذر چنین گفت بهرام گور
که اکنون که شد روز ما تارتور
ازین تخمه گر نام شاهنشهی
گسسته شود بگسلد فرهی،
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2099)،
رجوع به ’تار و تور’ شود، تارتار باشد، (شرفنامۀ منیری)، پاره پاره، ذره ذره، ریزه ریزه، رجوع به تارو تور شود
لغت نامه دهخدا
لاتوردورنی ، نام کرسی بخش در ایالت ’پوی ددم’ از ولایت ایسوار، دارای 1421 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
مریس کانتن دو، نام نقاش فرانسوی مولد سن کنتن (1704-1788 میلادی)
لغت نامه دهخدا
رفت و بازگشت. درمورد ابلیطی که برای مسافرت بنقطه ای و بازگشتن از آن بمبدا خریده می شود اطلاق گردد
فرهنگ لغت هوشیار
رفت و بازگشت. درمورد ابلیطی که برای مسافرت بنقطه ای و بازگشتن از آن بمبدا خریده می شود اطلاق گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماتور
تصویر آماتور
فرانسوی ریژکار
فرهنگ لغت هوشیار
((تُ))
کسی که کاری را صرفاً از روی علاقه و میل و نه برای کسب درآمد انجام دهد، غیرحرفه ای (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آماتور
تصویر آماتور
تازه کار، دوست کار، ناپیشه کار
فرهنگ واژه فارسی سره
دوستدار، غیرحرفه ای
متضاد: حرفه ای
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مرتعی جنگلی درحومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی