جدول جو
جدول جو

معنی آفرینش - جستجوی لغت در جدول جو

آفرینش
عمل آفریدن، خلقت، کار و اثری که از نتیجۀ این عمل به وجود می آید، قضا و قدر، تقدیر، چگونگی خلقت
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
فرهنگ فارسی عمید
آفرینش
عمل آفریدن کار خلقت، خلقت خلق انشا ابداع، جمیع موجودات همه آفریدگان
فرهنگ لغت هوشیار
آفرینش
خلق کردن، خلقت، ایجاد، خلق
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
فرهنگ واژه فارسی سره
آفرینش
ابداع، انشا، تکوین، خلق، خلقت، سرشت، صنع، طبیعت، فطرت، کون، نهاد، عالم، مخلوقات، هستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آفرینش
الخلق
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به عربی
آفرینش
Creation
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آفرینش
création
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آفرینش
creación
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آفرینش
создание
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به روسی
آفرینش
Schöpfung
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به آلمانی
آفرینش
творення
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آفرینش
stworzenie
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به لهستانی
آفرینش
创造
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به چینی
آفرینش
criação
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آفرینش
تخلیق
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به اردو
آفرینش
সৃষ্টির
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به بنگالی
آفرینش
uumbaji
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آفرینش
yaratım
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آفرینش
창조
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به کره ای
آفرینش
創造
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آفرینش
creazione
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آفرینش
सृष्टि
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به هندی
آفرینش
ciptaan
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آفرینش
การสร้าง
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به تایلندی
آفرینش
schepping
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به هلندی
آفرینش
יצירה
تصویری از آفرینش
تصویر آفرینش
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آفرین
تصویر آفرین
(دخترانه)
تشویق، مرحبا، هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نامجدید می سازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
در برابر کار خوب کسی به او می گویند، فری، زه، زهی، خه، خهی،
احسنت، بارک الله، برای مثال بر آن «آفرین» کآفرین آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی - ۶/۲۴۱)در علوم ادبی کنایه از شعری که در آن دیگری را ستایش کرده باشند، مدیحه، بن مضارع آفریدن، پسوند متصل به واژه به معنای
آفریننده مثلاً جان آفرین، جهان آفرین، سخن آفرین، مقابل نفرین، دعای نیک، برای مثال بی آزاری و خامشی برگزین / که گوید که نفرین به از آفرین (فردوسی - ۳/۲۸۰)
آفرینش، برای مثال بر آن آفرین «یفرین» آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی - ۶/۲۴۱)
ستایش، شکر، سپاس
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
تخلص شیخ قلندربخش هندوستانی که به فارسی شعر می سروده و منظومۀ تحفهالصنایع از اوست، تخلص شاعری فارسی گوی از رؤسای قوم کاینهه ساکن الله آباد، تخلص شاه فقیرالله لاهوری، که در بادی عمر زردشتی بوده و سپس بدین اسلام درآمده و به فارسی شعر بسیار گفته است. وفات او در 1143 یا 1154 ه. ق. است، تخلص زین العابدین نام، از شعرای اصفهان، شعرش نیکو و بسیار بوده و دیوان او در ف تنه افغان از میان رفته و اشعار کمی از او متفرق مانده است. وفات 1125 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مخفف آفریننده در کلمات مرکبه، چون آفرین آفرین، بکرآفرین، جان آفرین، جهان آفرین، دادآفرین، زبان آفرین، سحرآفرین، سحرحلال آفرین، سخن آفرین، صورت آفرین، گیتی آفرین:
جهان شد ز دادش پر از آفرین
بفرمان دادار دادآفرین.
فردوسی.
بشد زود اسحاق و کرد آفرین
چنان خواستش زآفرین آفرین.
شمسی (یوسف و زلیخا).
همی ریخت از دیدگان آب زرد
همی از جهان آفرین یاد کرد.
فردوسی.
که پیش تو آمد بدین هفت خوان
بر این بر، جهان آفرین را بخوان.
فردوسی.
جهان آفرین تا جهان آفرید
چو رستم سرافراز نامد پدید.
فردوسی.
از سین سحر نکتۀ بکرآفرین منم
چون حق تعالی از ری بر رحمت آفرین.
خاقانی.
از تبش عشق تو در روش مدح شاه
خاطر خاقانی است سحرحلال آفرین.
خاقانی.
من چه گویم حسب حال خود که هست
عالم الاسرار گیتی آفرین.
خاقانی.
آفرین جان آفرین پاک را
آنکه جان بخشید مشتی خاک را.
عطار (منطق الطیر).
از کف پاکباز تو بال وپری جدا کند
روح مجسم ار کشد خامۀ صورت آفرین.
سیف اسفرنگ
لغت نامه دهخدا
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
تحسین، سپاس، درود، تهنیت، تبریک، دعای نیک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
((فَ))
آفریننده، جهان آفرین، سخن آفرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
بارک الله، باریکلا، احسنت، براوو، مرحبا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آفرینشگر
تصویر آفرینشگر
خلاق، خالق
فرهنگ واژه فارسی سره
خالق، خلاق، صانع، مبدع
متضاد: ویرانگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد