جدول جو
جدول جو

معنی آغول - جستجوی لغت در جدول جو

آغول
آغل، زاغه، چشم آغول، چشم آغیل
لغت نامه دهخدا
آغول
زاغه
تصویری از آغول
تصویر آغول
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغول
تصویر مغول
قومی زرد پوست ساکن آسیای مرکزی، هر یک از افراد این قوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دغول
تصویر دغول
مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
بغل، بر، سینه
غلام، برای مثال مگر نیک بختت فراموش شد / چو دستت در آغوش «آغوش» شد (سعدی۱ - ۱۷۵)، کنایه از بنده، برای مثال ای خواجۀ ارسلان و آغوش / فرمانده خود مکن فراموش (سعدی - ۱۶۰)
در آغوش گرفتن: کسی را در بغل گرفتن و دو دست را دایره وار دور تنۀ او فراهم آوردن و او را به سینه چسباندن، به آغوش کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغوز
تصویر آغوز
شیر غلیظ و زرد رنگ چهارپایان اهلی که پس از زایمان آن ها تا سه روز دوشیده می شود، فلّه، فرشه، شمه، پله، زهک، کلستروم، شیرماک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغول
تصویر نغول
نغل ها، گودها، گودال ها، آغل های گوسفند در کوه و صحرا، جمع واژۀ نغل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغیل
تصویر آغیل
چشم آغیل، نگاه از گوشۀ چشم از روی خشم و غضب، نگاه غضب آلود، چشم آلوس، چشم غله، چشم غره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغال
تصویر آغال
پسوند متصل به واژه به معنای آغالنده مثلاً بدآغال، مردآغال، تحریک، آغالش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شغول
تصویر شغول
جمع شغل، کار ها پیشه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغول
تصویر تغول
گوناگونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغول
تصویر اغول
ترکی کودک، دلدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغول
تصویر دغول
عیار مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغول
تصویر مغول
فردی از قوم مغول: (همچنان کاینجا مغول حیله دان گفت می جویم کسی از مصریان) (مثنوی . نیک. 649: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
عمیق گود ژرف: از عدمها سوی هستی هر زمان هست یا رب کاروان در کاروان. خاصه هر دم (شب) جمله افکار و عقول نیست گردد غرق در بحر نغول، راه دور و دراز: تا (مر) عمر آمد ز قیصر یک رسول در مدینه از بیابان نغول. (مثنوی. نیک. 86: 1) توضیح همچنانکه} عمیق) (معنی اول کلمه) در عربی بمعنی دور و دراز است چنانکه در قران آمده: من کل فج عمیق (راه دور و دراز) نغول هم بمعنی دور و دراز استعمال شده، تمام و کامل: فلانی در فلان هنر نغول است، کنده ای که در کوه و صحرا برای گوسفندان سازند آغل. پوشش نردبان و آن چنانست که نردبان را مسقف سازند و آن سقف را نغول گویند، نردبان مسقف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغوز
تصویر آغوز
شیر ماده نو زاییده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
بغل، سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغیل
تصویر آغیل
آخور، اصطبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغول
تصویر دغول
((دَ))
مکار، حیله گر، داغول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نغول
تصویر نغول
((نَ))
عمیق، گود، ژرف، راه دور و دراز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغال
تصویر آغال
جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور، آغل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغوز
تصویر آغوز
اولین شیری که یک ماده به نوزادش دهد، ماک، شیر ماک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
میان دو دست فراهم آورده، بغل
به آغوش کشیدن: به خود چسباندن کسی یا چیزی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
Embracement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
étreinte
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
объятие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
Umarmung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
обійми
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
uścisk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
拥抱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
abraço
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
abbraccio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
abrazo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
omhelzing
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آغوش
تصویر آغوش
การกอด
دیکشنری فارسی به تایلندی