جدول جو
جدول جو

معنی آشنی - جستجوی لغت در جدول جو

آشنی
آشتی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آشتی
تصویر آشتی
(دخترانه)
دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
(دخترانه)
عاشق، دلداده، آنکه او را می شناسیم، آگاه به چیزی یا امری، آنکه یا آنچه به ذهن و خاطر می آوریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خشنی
تصویر خشنی
خودفروش، روسپی، خودنما، خودستا، لاف زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
شناسا، شناسنده، شناخته، آگاه، باخبر، کسی که او را می شناسیم ولی با او رابطۀ چندانی نداریم، آنکه در کاری مهارت اندکی دارد مثلاً با نجاری هم آشناست، یار، دوست، عاشق
شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، اشنه، اشناب، شناه، آشناب، آشناه، شنار، شناو، سباحت، اشناه برای مثال بر سر دریا چو از کاهی کمم در آشنا / با گهر در قعر دریا آشنایی چون کنم (سنائی - ۲۱۶)، هیچ دانی آشنا کردن بگو / گفت نی ای خوش جواب خوب رو (مولوی - ۱۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهنی
تصویر آهنی
چیزی که از آهن ساخته شده باشد، از جنس آهن، کنایه از نیرومند، برای مثال برافراشتم گرز سیصدمنی / برانگیختم بارۀ آهنی (فردوسی۲ - ۱۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشنی
تصویر گشنی
جفت گیری، جفت شدن حیوان نر و ماده، گرد درخت خرمای نر را به درخت خرمای ماده زدن برای بارور شدن آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
سازش و دوستی پس از قهر و نزاع، صلح، برای مثال چو از آشتی شادی آید به چنگ / خردمند هرگز نکوشد به جنگ (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشنی
تصویر خشنی
زن فاجره، زن فاحشه
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که باندازه چشیدن باشد آن قدر از خوراک که برای مزه کردن بجشند مزه، مقداری اندک ترشی مانند آب غوره سرکه و رب انار که بخوراک زنند، کلاهک فلزی که در ته مقداری اندک ماده قابل انفجار تعبیه شده و آنرا در ته فشنگ یا در تفنگهای سر پر برای آتش کردن تفنگ بکار برند، نمودار نمونه، مزه. یا چاشنی دل. سخنان لطیف و دلکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهنی
تصویر آهنی
منسوب به آهن ساخته از آهن آهنین: ظروف آهنی مجسمه آهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
دوستی از نو کردن، ترک جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کشنج کشنگ از گیاهان کشنج یربوز، دارو یی است که آنرا شش پنجه گویند بقله یمانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشنی
تصویر گشنی
جفتگیری، نزدیکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لشنی
تصویر لشنی
لغزندگی، ملاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشنی
تصویر وشنی
هوو وسنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشنی
تصویر گشنی
((گُ))
جفت گیری حیوان نر با ماده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
رفع دلخوری و کدورت، تمام کردن جنگ، آرامش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
((شْ یا ش ِ))
شناخته، غیر از بیگانه، خویش، نزدیک، دوست، یار، موافق، سازگار، کسی که از کاری اطلاع و آگاهی داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
شنا، شناوری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
Familiar
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
Reconcilement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
примирение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
знакомый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
Versöhnung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
vertraut
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
примирення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
знайомий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
pojednanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
znajomy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
和解
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
熟悉的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
reconciliação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آشنا
تصویر آشنا
familiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آشتی
تصویر آشتی
riconciliazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی