معنی آشره - جستجوی لغت در جدول جو

آشره

لغت نامه دهخدا

آشره

تصویری از آشره — تصویر آشره

فرهنگ لغت هوشیار

آشره

فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حشره — تصویر حشره

هر یک از جانوران بندپا با سر، سینه، شکم و معمولاً بال و شاخک

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نشره — تصویر نشره

دعایی که برای معالجۀ دیوانه یا دفع چشم زخم بنویسند

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بشره — تصویر بشره

ظاهر پوست بدن، روی پوست بدن انسان، روی، چهره

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نشره — تصویر نشره

سرمشقی که بر لوح کودکان می نوشتند

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از آفره — تصویر آفره

مکافات، کیفر، پاداش، پاداش دادن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از عشره — تصویر عشره

ده، عدد اصلی بعد از نه، ۱۰

فرهنگ فارسی عمید

نرمباد، آگهی بخشنامه، گزارش، پهرست افسون، پنام (تعویذ) یک بار پراکندن یک مرتبه منتشر کردن، ورقه یا اوراقی چاپی که آنرا منتشر سازند، جمع نشرات. توضیح بعض محققان بجای} نشریه {استعمال این کلمه را تجویز کرده اند ولی کمتر مستعمل است. افسونی که بوسیله آن دیوانه و بیمار را علاج کنند، دعایی که با آب زعفران نویسند تا دفع چشم زخم کند: بر چهره شنبلید خوش تاب نشره تو کنی بزعفران آب. (تحفه العراقین. قر. 28) یا نشره طفلان. آنچه با زعفران و غیره بر روی تخته طفلان نویسند

نرمباد، آگهی بخشنامه، گزارش، پهرست افسون، پنام (تعویذ) یک بار پراکندن یک مرتبه منتشر کردن، ورقه یا اوراقی چاپی که آنرا منتشر سازند، جمع نشرات. توضیح بعض محققان بجای} نشریه {استعمال این کلمه را تجویز کرده اند ولی کمتر مستعمل است. افسونی که بوسیله آن دیوانه و بیمار را علاج کنند، دعایی که با آب زعفران نویسند تا دفع چشم زخم کند: بر چهره شنبلید خوش تاب نشره تو کنی بزعفران آب. (تحفه العراقین. قر. 28) یا نشره طفلان. آنچه با زعفران و غیره بر روی تخته طفلان نویسند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از کشره — تصویر کشره

شکر خندگی

فرهنگ لغت هوشیار

پوست درخت، گوسبندخرد، گوی چوگان باران فرساینده باران خاک رند، خانه برانداز پاره ای پوست، پوسته ای، پوستی، پوسته نگر برون نگر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از عشره — تصویر عشره

ده دهایی ده (10) جمع عشرات

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حشره — تصویر حشره

جنبنده، خزنده، رونده، گزنده، پرنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از جشره — تصویر جشره

سینه درد، سرفه خشک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آشرمه — تصویر آشرمه

زین وبرگ، یراق اسب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آسره — تصویر آسره

دوال

فرهنگ لغت هوشیار

فرانسوی کمانه چوب باریکی که روی آن چند رشته چند رشته (غالبا از موی اسب) کشیده و برای نواختن آلات زهی (ویولون ویولونسل کنترباس و مانند آنها) بکار برند

فرهنگ لغت هوشیار

انجامش ترقوه چنبره گردن آخرک، گودیی که در میان توده خاک کنند تا در میان آن آب ریزند برای گل ساختن، طنابی دراز و برکشیده که چند اسب را بتوان بدو بست

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آصره — تصویر آصره

نیکی وآحسان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بشره — تصویر بشره

ظاهر پوست آدمی، روی پوست بدن انسان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آبره — تصویر آبره

مگس مازو ابره رویه آوره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آوره — تصویر آوره

گذرگاه آب معبر آب آبراهه ابره ظهاره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آمره — تصویر آمره

فرمان، فرماندهنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آدره — تصویر آدره

شبی سرد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آطره — تصویر آطره

بند چادر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آشوره — تصویر آشوره

هر آلت که بدان آشورند

فرهنگ لغت هوشیار

((ش ِ))

چوب باریکی که روی آن چند رشته موی اسب کشیده و برای نواختن سازهای زهی مانند ویولون ویولونسل و کنترباس و... به کار می رود

فرهنگ فارسی معین

تصویری از آبره — تصویر آبره

((رَ))

ابره، رویه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از آشرمه — تصویر آشرمه

((شُ مِ))

آدرم

فرهنگ فارسی معین

تصویری از آطره — تصویر آطره

بند چادر، چادربند

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از آصره — تصویر آصره

بازوبند، خویشاوندی، مهربن

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از آسره — تصویر آسره

دوال

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از آرشه — تصویر آرشه

کمانه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از آمره — تصویر آمره

فرمان، فرماینده

فرهنگ واژه فارسی سره