دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان. واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری لنگرود سر راه شوسۀ لنگرود به رودسر، با 1220 تن سکنه (سرشماری 1330 هجری شمسی). آب آن از استخر و رودخانه شلمان تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان. واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری لنگرود سر راه شوسۀ لنگرود به رودسر، با 1220 تن سکنه (سرشماری 1330 هجری شمسی). آب آن از استخر و رودخانه شلمان تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی از بخش بندپی شهرستان بابل که در 39 هزارگزی جنوب بابل واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 170 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ محلی. محصولش لبنیات. شغل اهالی گله داری و راهش مالرو است. در این محل یک استخر عمیق طبیعی وجود دارد و اهالی این آبادی در زمستان برای تعلیف احشام به حدود قشلاق بندپی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از بخش بندپی شهرستان بابل که در 39 هزارگزی جنوب بابل واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 170 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ محلی. محصولش لبنیات. شغل اهالی گله داری و راهش مالرو است. در این محل یک استخر عمیق طبیعی وجود دارد و اهالی این آبادی در زمستان برای تعلیف احشام به حدود قشلاق بندپی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
سنگ آسیا. حجر طاحونه. رحی: یکی آسیاسنگ را درربود به نزدیک رستم درآمد چو دود. فردوسی. برگرفت آن آسیاسنگ و بزد بر مگس تا آن مگس واپس خزد. مولوی. آسیاسنگ زیرین متحرک نیست لاجرم تحمل بار گران همی کند. (گلستان). سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی. سعدی. نه آنکه بر در دعوی نشیند از خلقی وگر خلاف کنندش بجنگ برخیزد که گر ز کوه فروغلطد آسیاسنگی نه عارف است که از راه سنگ برخیزد. سعدی
سنگ آسیا. حجر طاحونه. رحی: یکی آسیاسنگ را درربود به نزدیک رستم درآمد چو دود. فردوسی. برگرفت آن آسیاسنگ و بزد بر مگس تا آن مگس واپس خزد. مولوی. آسیاسنگ زیرین متحرک نیست لاجرم تحمل بار گران همی کند. (گلستان). سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی. سعدی. نه آنکه بر در دعوی نشیند از خلقی وگر خلاف کنندش بجنگ برخیزد که گر ز کوه فروغلطد آسیاسنگی نه عارف است که از راه سنگ برخیزد. سعدی
آسیا که بقوت باد گردد. بادآس. آسیای بادی: و دیگر (از خواص سیستان) آنکه در آنجا آسیاچرخ کنند تا باد بگرداند و آرد کند و بدیگر شهرها ستور باید یا آسیاء آب یا به دست آسیا کنند. (تاریخ سیستان). و رجوع به چرخباد شود
آسیا که بقوت باد گردد. بادآس. آسیای بادی: و دیگر (از خواص سیستان) آنکه در آنجا آسیاچرخ کنند تا باد بگرداند و آرد کند و بدیگر شهرها ستور باید یا آسیاء آب یا به دست آسیا کنند. (تاریخ سیستان). و رجوع به چرخباد شود