جدول جو
جدول جو

معنی آزوغ - جستجوی لغت در جدول جو

آزوغ
آزغ، آژغ، آژوغ
لغت نامه دهخدا
آزوغ
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند
تصویری از آزوغ
تصویر آزوغ
فرهنگ لغت هوشیار
آزوغ
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند، آزغ
تصویری از آزوغ
تصویر آزوغ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آشوغ
تصویر آشوغ
غریب، بیگانه، مجهول، غیرمعروف، ناشناس، گمنام، برای مثال چه کنم از جفای دهر که من / هستم آشوغ در میان شما (طرطری - لغتنامه - آشوغ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کزوغ
تصویر کزوغ
گردن، مهرۀ گردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزوغه
تصویر آزوغه
آذوقه، غذایی که در سفر با خود بردارند، توشه، خواربار که در خانه نگه دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، باد گلو، آجل، رغ، روغ، وارغ، وروغ، رچک، رجغک برای مثال همیشه لب مرد بسیار خوار / در آروغ بد باشد از ناگوار (نظامی۵ - ۱۰۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزوق
تصویر آزوق
آذوقه، غذایی که در سفر با خود بردارند، توشه، خواربار که در خانه نگه دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آژوغ
تصویر آژوغ
آژغ، شاخه ای که از درخت خرما یا تاک ببرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزوغ
تصویر بزوغ
تافتن، تابیدن، تابان شدن، برآمدن آفتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزور
تصویر آزور
حریص، صاحب آز، آزمند، برای مثال چو داننده مردم بود آزور / همی دانش او نیاید به بر (فردوسی - ۷/۵۲)برای مثال جرعۀ جام جود اگر بخورم / نکند درد منّتم مخمور ی مرد باش ای حمیّت قانع / خاک خور ای طبیعت آزور (انوری - ۲۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزود
تصویر آزود
عاقل، زیرک، تیزنظر، تیزفهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کزوغ
تصویر کزوغ
مهره گردن (انسان و حیوان) : (بزخمی کزوغ ورا خرد کرد چنین حرب سازند مردان مرد)، (عسجدی) توضیح: بفردوسی نسبت داده شده ولی در شاهنامه نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزور
تصویر آزور
آزمند حریص آزمند حریص طماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژوغ
تصویر آژوغ
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
باد معده که از گلو بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشوغ
تصویر آشوغ
غیر معروف، ناشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزوغ
تصویر بزوغ
آفتاب آمدن، تابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزوغه
تصویر آزوغه
خوراکی یا غذایی که در سفر همراه داشته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
غذایی که در سفر با خود دارند توشه، آنچه در خانه از غله و حبوب و مانند آن جمع کنند برای مصرف چند ماه یا یک سال. معمولا این کلمه را بصورت (آذوقه) نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزور
تصویر آزور
((وَ))
حریص، طماع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کزوغ
تصویر کزوغ
((کَ))
مهره، مهره های گردن و پشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بزوغ
تصویر بزوغ
((بُ))
برآمدن، تافتن، تابیدن (آفتاب و ستارگان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشوغ
تصویر آشوغ
ناشناخته، گمنام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
((رُ))
آروق، گازی که در لوله های گوارشی ایجاد شود. اگر این گاز در معده باشد ممکن است با صدای مخصوصی از دهان خارج شود و اگر در روده باشد از مخرج خارج می گردد، باد گلو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزوغه
تصویر آزوغه
آذوقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
Belching
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
отрыжка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
rülpsend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
відрижка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
beka
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
打嗝的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
arroto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
ruttare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
eructo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی