آشوغ آشوغ غریب، بیگانه، مجهول، غیرمعروف، ناشناس، گمنام، برای مِثال چه کنم از جفای دهر که من / هستم آشوغ در میان شما (طرطری - لغتنامه - آشوغ) فرهنگ فارسی عمید
آروغ آروغ باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، بادِ گَلو، آجَل، رُغ، روغ، وارُغ، وُروغ، رَچُک، رَجغَک برای مِثال همیشه لب مرد بسیار خوار / در آروغ بد باشد از ناگوار (نظامی۵ - ۱۰۹۹) فرهنگ فارسی عمید