جدول جو
جدول جو

معنی آزناک - جستجوی لغت در جدول جو

آزناک
شره ، حریص، آزمند
لغت نامه دهخدا
آزناک
شره، حریص، آزمند آزمند حریص طماع
تصویری از آزناک
تصویر آزناک
فرهنگ لغت هوشیار
آزناک
آزند، حریص
تصویری از آزناک
تصویر آزناک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آبناک
تصویر آبناک
آبدار، نم دار، مرطوب
فرهنگ فارسی عمید
آب دار، آمیخته به آب: ضیاح، ضیح، شیری آبناک، و زمینی آبناک، زمین که چشمه های بسیار دارد، زمین که آب از آن تراود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
که پر از گیاه یز است. که یز فراوان در آن روید: وادی مغرز، رودبار یزناک. (منتهی الارب). رجوع به یز شود
لغت نامه دهخدا