معنی آبناک - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با آبناک
آبناک
- آبناک
- آب دار، آمیخته به آب: ضیاح، ضیح، شیری آبناک، و زمینی آبناک، زمین که چشمه های بسیار دارد، زمین که آب از آن تراود
لغت نامه دهخدا
آبناز
- آبناز
- نام زنی در منظومه ویس و رامین، مایه فخر آب، کنایه از لطافت پوست
فرهنگ نامهای ایرانی
تبناک
- تبناک
- تب دار. آنکه تب داشته باشد، جایی که از آن تب خیزد: بلد سنخ، شهر تب ناک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا