دهی است جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان. واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختری سیاهکل. این ناحیه در جلگه واقع و مرطوب و مالاریائی است. بدانجا 765 تن سکنه می باشد که گیلکی و فارسی زبانند. آب آن از نهر خرارود و محصولاتش: برنج، چای، لبنیات و عسل است. اهالی بکشاورزی و گله داری و شال بافی گذران میکنند و راه آن مالرو است. مزارع کوچک بام و بام لنگه جزء این ده منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان. واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختری سیاهکل. این ناحیه در جلگه واقع و مرطوب و مالاریائی است. بدانجا 765 تن سکنه می باشد که گیلکی و فارسی زبانند. آب آن از نهر خرارود و محصولاتش: برنج، چای، لبنیات و عسل است. اهالی بکشاورزی و گله داری و شال بافی گذران میکنند و راه آن مالرو است. مزارع کوچک بام و بام لنگه جزء این ده منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
چین ها و شکن ها که مشابه بافتن زره باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). غصون الدماغ لان نظمها یشبه نظم زردالجوشن. لکن زردالمقدم اکثر افراداً من زردالمؤخر. (بحر الجواهر).
چین ها و شکن ها که مشابه بافتن زره باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). غصون الدماغ لان نظمها یشبه نظم زردالجوشن. لکن زردالمقدم اکثر افراداً من زردالمؤخر. (بحر الجواهر).
دهی از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا. دارای 1000 تن سکنه میباشد. آب آن از قنات و شعبه رود خانه شور تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا. دارای 1000 تن سکنه میباشد. آب آن از قنات و شعبه رود خانه شور تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان گله زن شهرستان خمین، دارای 198 تن سکنه. آب مشروب آن از رود خانه خمین و محصول عمده اش غله، چغندر قند، بنشن، تنباکو، پنبه و انگور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان گله زن شهرستان خمین، دارای 198 تن سکنه. آب مشروب آن از رود خانه خمین و محصول عمده اش غله، چغندر قند، بنشن، تنباکو، پنبه و انگور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
نام یکی از دهستان های نه گانه بخش داراب شهرستان فسا که آب مشروب آن از رود خانه عکس رستم، چشمه و قنات و محصول عمده اش غله، پنبه، حبوبات و جالیزکاری است. دارای 31 آبادی و در حدود 3600 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نام یکی از دهستان های نه گانه بخش داراب شهرستان فسا که آب مشروب آن از رود خانه عکس رستم، چشمه و قنات و محصول عمده اش غله، پنبه، حبوبات و جالیزکاری است. دارای 31 آبادی و در حدود 3600 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
از پهلوی آزاریتن، بمعنی خستن و رنجانیدن، ایذاء. اذیت. رنجاندن. رنجه کردن. گزند و صدمه و آسیب رسانیدن. آزردن. آزار دادن. عذاب دادن. خرابی و ویرانی کردن. بریدن. خستن. ریش و افکار کردن. بخشم آوردن. آزرده شدن. رنجیدن: آزار بیش بینی از گردون گر تو بهر بهانه بیازاری. رودکی. ای دل من زو بهر حدیث میازار کآن بت فرهخته نیست هست نوآموز. دقیقی. به نیکی گرای و میازار کس ره رستگاری همین است و بس. فردوسی. از این پس بر و بوم مرز ترا نیازارم ازبهر ارز ترا. فردوسی. میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است پسندی و همداستانی کنی که جان داری و جانستانی کنی. فردوسی. نیازارد او را کسی زین سپس کز او یافتم در جهان داد و بس. فردوسی. چو من حق فرزند بگذاردم کسی را بگیتی نیازاردم شما هم بر این عهد من بگذرید... فردوسی. به ره بر کسی تا نیازاردش وز آن دشمنان نیز نشماردش. فردوسی. یکی دست بگرفت و بفشاردش همی آزمون را بیازاردش. فردوسی. بشهری کجا برگذشتی سپاه نیازاردی کشتمندی براه. فردوسی. بدیوانها شاد بگذاردند کز آن پس کسی را نیازاردند. فردوسی. نیازارم آن را که پیوند تست هم آن را کجا خویش و فرزند تست. فردوسی. خواهم که بدانم من جانا تو چه خو داری یا از چه برآشوبی یا از چه بیازاری. منوچهری. یار چون خار ترا زود بیازارد گر نخواهی که بیازارد، مازارش. ناصرخسرو. آزردن ما زمانه خو دارد مازار ازو گرت بیازارد. ناصرخسرو. گرنه مستی تو بی آنکه بیازاریم ما ترا، ما را ازبهرچه آزاری ؟ ناصرخسرو. گر بخواهی کت نیازارد کسی بر سر گنج کم آزاری نشین. ناصرخسرو. از آن پس کت نکوئیها فراوان داد بی طاعت گر او را تو بیازاری ترا بی شک بیازارد. ناصرخسرو. اگرچه سخت بیازاری از تو مازاریم. ناصرخسرو. آزار کس نجویم و از هر چیز از دوستان خویش نیازارم. مسعودسعد. و بباذان ملک یمن کس فرستاد تا پیغامبر را علیه السلام نیازارد. (مجمل التواریخ). گوئی اندر پناه وصل شوم تو شوی گر فراق بگذارد وصل هم نازموده ای که بلطف خون بریزد که موی نازارد. انوری. یکی از ملوک بی انصاف پارسائی را پرسید که از عبادتها کدام فاضلتر است ؟ گفت ترا خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری. (گلستان). هرکه خدای عزوجل را بیازارد تادل مخلوقی به دست آرد خداوند تعالی همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش برآرد. (گلستان). همای بر همه مرغان از آن شرف دارد که استخوان خورد و جانور نیازارد. سعدی
از پهلوی آزاریتن، بمعنی خستن و رنجانیدن، ایذاء. اذیت. رنجاندن. رنجه کردن. گزند و صدمه و آسیب رسانیدن. آزردن. آزار دادن. عذاب دادن. خرابی و ویرانی کردن. بریدن. خستن. ریش و افکار کردن. بخشم آوردن. آزرده شدن. رنجیدن: آزار بیش بینی از گردون گر تو بهر بهانه بیازاری. رودکی. ای دل من زو بهر حدیث میازار کآن بت فرهخته نیست هست نوآموز. دقیقی. به نیکی گرای و میازار کس ره رستگاری همین است و بس. فردوسی. از این پس بر و بوم مرز ترا نیازارم ازبهر ارز ترا. فردوسی. میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است پسندی و همداستانی کنی که جان داری و جانستانی کنی. فردوسی. نیازارد او را کسی زین سپس کز او یافتم در جهان داد و بس. فردوسی. چو من حق فرزند بگذاردم کسی را بگیتی نیازاردم شما هم بر این عهد من بگذرید... فردوسی. به ره بر کسی تا نیازاردش وز آن دشمنان نیز نشماردش. فردوسی. یکی دست بگرفت و بفشاردش همی آزمون را بیازاردش. فردوسی. بشهری کجا برگذشتی سپاه نیازاردی کشتمندی براه. فردوسی. بدیوانها شاد بگذاردند کز آن پس کسی را نیازاردند. فردوسی. نیازارم آن را که پیوند تست هم آن را کجا خویش و فرزند تست. فردوسی. خواهم که بدانم من جانا تو چه خو داری یا از چه برآشوبی یا از چه بیازاری. منوچهری. یار چون خار ترا زود بیازارد گر نخواهی که بیازارد، مازارش. ناصرخسرو. آزردن ما زمانه خو دارد مازار ازو گرت بیازارد. ناصرخسرو. گرنه مستی تو بی آنکه بیازاریم ما ترا، ما را ازبهرچه آزاری ؟ ناصرخسرو. گر بخواهی کت نیازارد کسی بر سر گنج کم آزاری نشین. ناصرخسرو. از آن پس کت نکوئیها فراوان داد بی طاعت گر او را تو بیازاری ترا بی شک بیازارد. ناصرخسرو. اگرچه سخت بیازاری از تو مازاریم. ناصرخسرو. آزار کس نجویم و از هر چیز از دوستان خویش نیازارم. مسعودسعد. و بباذان ملک یمن کس فرستاد تا پیغامبر را علیه السلام نیازارد. (مجمل التواریخ). گوئی اندر پناه وصل شوم تو شوی گر فراق بگذارد وصل هم نازموده ای که بلطف خون بریزد که موی نازارد. انوری. یکی از ملوک بی انصاف پارسائی را پرسید که از عبادتها کدام فاضلتر است ؟ گفت ترا خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری. (گلستان). هرکه خدای عزوجل را بیازارد تادل مخلوقی به دست آرد خداوند تعالی همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش برآرد. (گلستان). همای بر همه مرغان از آن شرف دارد که استخوان خورد و جانور نیازارد. سعدی
دهی است جزء دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 68 هزارگزی شمال باختری سیردان و 3 هزارگزی راه عمومی. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 212 تن سکنه است و زبان اهالی آن ترکی است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن عبارت از غلات وپنبه است. شغل اهالی زراعت است. دارای راه مالرو و صعب العبور می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 68 هزارگزی شمال باختری سیردان و 3 هزارگزی راه عمومی. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 212 تن سکنه است و زبان اهالی آن ترکی است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن عبارت از غلات وپنبه است. شغل اهالی زراعت است. دارای راه مالرو و صعب العبور می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)