مانند آرا در اسماء مرکبه به معنی آراینده آید و کلمه مرکّبه معنی وصفی دهد، چون:انجمن آرای، بت آرای، بزم آرای، پیکرآرای، جهان آرای، چمن آرای، خاطرآرای، خودآرای، دست آرای، دل آرای، رزم آرای، سخن آرای، شهرآرای، صدرآرای، صف آرای، عالم آرای، عروس آرای، کشورآرای، گیتی آرای، لشکرآرای، مجلس آرای، معرکه آرای، ملک آرای، ملکت آرای، نخل آرای (نخلبند)، هنگامه آرای، در شهرآرای گاهی معنی اسمی دارد یعنی آذین بندی شهر، رجوع به شهرآرای شود
مانند آرا در اسماء مرکبه به معنی آراینده آید و کلمه مرکّبه معنی وصفی دهد، چون:انجمن آرای، بت آرای، بزم آرای، پیکرآرای، جهان آرای، چمن آرای، خاطرآرای، خودآرای، دست آرای، دل آرای، رزم آرای، سخن آرای، شهرآرای، صدرآرای، صف آرای، عالم آرای، عروس آرای، کشورآرای، گیتی آرای، لشکرآرای، مجلس آرای، معرکه آرای، ملک آرای، ملکت آرای، نخل آرای (نخلبند)، هنگامه آرای، در شهرآرای گاهی معنی اسمی دارد یعنی آذین بندی شهر، رجوع به شهرآرای شود
منسوب به آرش پهلوان. - تیر آرشی، تیری سخت دورپرتاب: بزیر پی آن که هست آتشی که سامیش گرز است و تیر آرشی. فردوسی. منسوب به آرش سرسلسلۀ سلاطین اشکانی: دو فرزند او هم گرفتار شد از او تخمۀ آرشی خوار شد. فردوسی
منسوب به آرش پهلوان. - تیر آرشی، تیری سخت دورپرتاب: بزیر پی آن که هست آتشی که سامیش گرز است و تیر آرشی. فردوسی. منسوب به آرش سرسلسلۀ سلاطین اشکانی: دو فرزند او هم گرفتار شد از او تخمۀ آرشی خوار شد. فردوسی
کلانرگ مامرگ سرخ رگی که در انسان از بطن چپ قلب خارج شود و آن تنه اصلی و عمومی سرخرگهای دیگر بدنست و بدو قسمت سینه یی و شکمی تقسیم گردد و خون روشن (اکسیژن دار) در آن جاریاست بزرگ سرخ رگ بدن ام الشرائین آورت آورطی ارطی. فرهنگستان این کلمه را در برابر انتخاب کرده است
کلانرگ مامرگ سرخ رگی که در انسان از بطن چپ قلب خارج شود و آن تنه اصلی و عمومی سرخرگهای دیگر بدنست و بدو قسمت سینه یی و شکمی تقسیم گردد و خون روشن (اکسیژن دار) در آن جاریاست بزرگ سرخ رگ بدن ام الشرائین آورت آورطی ارطی. فرهنگستان این کلمه را در برابر انتخاب کرده است