حسرت، لهف، دریغ، اندوه، (مجمل اللغه)، ارمان، - آرمان خوردن، حسرت بردن، ، آرزو، امل: هر حوائج را که بودش آرمان راست کردی میر شهری رایگان، مولوی، از فراقت روز و شب عشاق را هست الامان هرکه دیدار تو بیند نیستش هیچ آرمان، خواجوی کرمانی، ، امید، رجاء: نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو نه ارمان آن کم تو دل نگسلانی، منوچهری، - امثال: بخورد و بمرد به از آرمان بگور، کرده پشیمان نکرده آرمان
حسرت، لهف، دریغ، اندوه، (مجمل اللغه)، اَرمان، - آرمان خوردن، حسرت بردن، ، آرزو، اَمَل: هر حوائج را که بودش آرمان راست کردی میر شهری رایگان، مولوی، از فراقت روز و شب عشاق را هست الامان هرکه دیدار تو بیند نیستش هیچ آرمان، خواجوی کرمانی، ، امید، رجاء: نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو نه ارمان آن کِم تو دل نگسلانی، منوچهری، - امثال: بخورد و بمرد به از آرمان بگور، کرده پشیمان نکرده آرمان
فضای بی پایان و نیلگون که بالای سر ما دیده می شود، رنگ آبی آن رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است، فضایی که ستارگان و کهکشان ها در آن قرار دارند، سقف بنا، نیروهایی ماوراءالطبیعه که بر سرنوشت انسان تاثیر می گذارند، سپهر، گردون، فلک، روز بیست و هفتم از هر ماه اوستایی، برای مثال آسمان روز ای چو ماه آسمان / باده نوش و دار دل را شادمان (مسعودسعد - ۵۵۰)
فضای بی پایان و نیلگون که بالای سر ما دیده می شود، رنگ آبی آن رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است، فضایی که ستارگان و کهکشان ها در آن قرار دارند، سقف بنا، نیروهایی ماوراءالطبیعه که بر سرنوشت انسان تاثیر می گذارند، سپهر، گردون، فلک، روز بیست و هفتم از هر ماه اوستایی، برای مِثال آسمان روز ای چو ماه آسمان / باده نوش و دار دل را شادمان (مسعودسعد - ۵۵۰)