جدول جو
جدول جو

معنی آذرین - جستجوی لغت در جدول جو

آذرین(دخترانه و پسرانه)
آتشین، گرم و سوزان
تصویری از آذرین
تصویر آذرین
فرهنگ نامهای ایرانی
آذرین
گرم و سوزان، آتشین
سنگی که از سرد شدن و انجماد مواد مذاب درون زمین تشکیل می شود، سنگ آذرین، سنگ آتشفشانی، احجار آذرین
تصویری از آذرین
تصویر آذرین
فرهنگ فارسی عمید
آذرین(ذَ)
بضبط بعض فرهنگهای جدید، بابونه
لغت نامه دهخدا
آذرین
آتشین
تصویری از آذرین
تصویر آذرین
فرهنگ لغت هوشیار
آذرین
آتشین، سنگ های آتشفشانی
تصویری از آذرین
تصویر آذرین
فرهنگ فارسی معین
آذرین
آتش رنگ، آتشی، آتشین، گداخته
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آذرشن
تصویر آذرشن
(پسرانه)
آفتاب پرست سمندر، نام پهلوانی ایرانی در گرشاسب نامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
(دخترانه)
تشویق، مرحبا، هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نامجدید می سازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آگرین
تصویر آگرین
(دخترانه)
آتشین، به رنگ آتش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذران
تصویر آذران
(پسرانه)
آتش ها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذریون
تصویر آذریون
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، آذرگون، لاله، آلاله، شقایق النّعمان، لالۀ سرخ، لالۀ حمرا، الاله، لالۀ نعمانی، شقایق نعمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
در برابر کار خوب کسی به او می گویند، فری، زه، زهی، خه، خهی،
احسنت، بارک الله، برای مثال بر آن «آفرین» کآفرین آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی - ۶/۲۴۱)در علوم ادبی کنایه از شعری که در آن دیگری را ستایش کرده باشند، مدیحه، بن مضارع آفریدن، پسوند متصل به واژه به معنای
آفریننده مثلاً جان آفرین، جهان آفرین، سخن آفرین، مقابل نفرین، دعای نیک، برای مثال بی آزاری و خامشی برگزین / که گوید که نفرین به از آفرین (فردوسی - ۳/۲۸۰)
آفرینش، برای مثال بر آن آفرین «یفرین» آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی - ۶/۲۴۱)
ستایش، شکر، سپاس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
پایانی، پسین، بازپسین، واپسین، آخر، اخیر، مؤخّر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمرین
تصویر آمرین
جمع آمر، فرمایندگان، جمع آمر امر کنندگان فرماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
پسینیان واپسین دیگران، جمع آخر: دیگران دگران، جمع آخر: بازپسیان پسینیان. پسین واپسین: آخرین لحظه آخرین دم آخرین نفس
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده گل آفتابگردان همیشه بهار آذرگون آتشفام آتش رنگ، نوعی از شقایق، بخور مریم، گل نگونساز آفتاب گردان (منظور قدما بیشتر همین گل بوده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
تحسین، سپاس، درود، تهنیت، تبریک، دعای نیک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
((فَ))
آفریننده، جهان آفرین، سخن آفرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
((خَ))
جمع آخر، بازپسینان، پسینیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آذریون
تصویر آذریون
آذرگون، آتش رنگ، نوعی شقایق که کنارش سرخ و میانش سیاه باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
((خَ))
جمع آخر، دیگران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آمرین
تصویر آمرین
فرمایندگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آفرین
تصویر آفرین
بارک الله، باریکلا، احسنت، براوو، مرحبا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
واپسین، پسینیان، دگران، پسین، پایانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آذریون
تصویر آذریون
گل آفتابگردان، همیشه بهار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
Last
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
dernier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
последний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
letzte
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
останній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
ostatni
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
最后的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
último
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
ultimo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آخرین
تصویر آخرین
último
دیکشنری فارسی به اسپانیایی