جدول جو
جدول جو

معنی آذرپرست - جستجوی لغت در جدول جو

آذرپرست
آتش پرست، نگهبان آتشکده
تصویری از آذرپرست
تصویر آذرپرست
فرهنگ فارسی عمید
آذرپرست
(خُ شَ دَ / دِ)
آتش پرست. عابدالنار. گبر:
چو پیروزی شاهتان بشنوید
گزیتی به آذرپرستان دهید.
فردوسی.
بر آن شهرها تازیان راست دست
که نه شاه ماند نه آذرپرست.
فردوسی.
موبد آذرپرستان را دل من قبله شد
زآنکه عشقش در دل من آذر برزین نهاد.
معزّی.
بگفتا نگیرم طریقی بدست
که نشنیدم از پیر آذرپرست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
آذرپرست
آتش پرست
تصویری از آذرپرست
تصویر آذرپرست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آذرنرسی
تصویر آذرنرسی
(پسرانه)
نام پسر هرمز دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
پرستار، نگهبان، بزرگ تر خانواده، کسی که در اداره یا بنگاهی به جای رئیس کار می کند
فرهنگ فارسی عمید
(ذَ پَ رَ)
دین و عمل پرستیدن آذر
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
پرستندۀ خورشید. عابدالشمس. (یادداشت بخط مؤلف) :
فرویاختی سوی خورشید دست
سر خویش چون مردم خورپرست.
اسدی.
، حربا. خورپا. آفتاب پرست، گل آفتاب گردان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ کِ / کَ)
که گور را پرستد و ستایش کند. علاقه مند به گور (قبر) : از هفتادواند فرقۀ اسلام مذهبی واهیتر و مقالتی رکیک تر از مذهب رافضی نیست و... همه گورپرست باشند و همچون دخترکان که لعبت بیارایند رافضی گورخانه بیاراید و منقش کند... (کتاب النقض ص 626)
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ)
مخفف گوهرپرست. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
پرستندۀ مهر:
چون دعا کرد ماه مهرپرست
شاه را داد بوسه ای بر دست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نظرباز:
در انجمن نظرپرستان
از عشق تو می زنند دستان.
فیاضی (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دین وعمل پرستیدن آذر پرستیدن آتش ستایش آتش، دین زردشتی آیین زرتشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درپرست
تصویر درپرست
درباری، خدمتگزار، نوکر
فرهنگ لغت هوشیار
سمندر، حجرالفتیله پنبه کوهی. این کلمه بصورتهای آذر شب آذر شسپ و آذرشین تصحیف شده است
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه عهده دار و مواظبت و نگهداری شخص شی یا موسسه ای باشد رئیس، کسی که از ظرف دولت دسته ای از ایلات و عشایر را اداره کند، بزرگ مهتر سرور، پرستار سروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
((~. پَ رَ))
عهده دار، مسئول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آذرشست
تصویر آذرشست
((~. شُ))
آذرنشین، سمندر، پنبه کوهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آذر پرست
تصویر آذر پرست
((پَ رَ))
پرستنده آتش، کسی که آتش را پرستش کند، زرتشتیان را به دلیل آن که آتش را گرامی و محترم می دارند آتش پرست می گویند، آتش پرست، آذرکیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
ولی، مسئول، رئیس، رییس، قیم، متولی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
Superintendent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
surintendant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
מְנַהֵל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
관리자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
pengawas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
अधीक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
inspecteur
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
sovrintendente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
superintendente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
superintendente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
监督员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
nadzorca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
інспектор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
Aufseher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
начальник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرپرست
تصویر سرپرست
監督
دیکشنری فارسی به ژاپنی