جدول جو
جدول جو

معنی آذر پرست

آذر پرست((پَ رَ))
پرستنده آتش، کسی که آتش را پرستش کند، زرتشتیان را به دلیل آن که آتش را گرامی و محترم می دارند آتش پرست می گویند، آتش پرست، آذرکیش
تصویری از آذر پرست
تصویر آذر پرست
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آذر پرست

آذرپرست

آذرپرست
آتش پرست. عابدالنار. گبر:
چو پیروزی شاهتان بشنوید
گزیتی به آذرپرستان دهید.
فردوسی.
بر آن شهرها تازیان راست دست
که نه شاه ماند نه آذرپرست.
فردوسی.
موبد آذرپرستان را دل من قبله شد
زآنکه عشقش در دل من آذر برزین نهاد.
معزّی.
بگفتا نگیرم طریقی بدست
که نشنیدم از پیر آذرپرست.
سعدی
لغت نامه دهخدا

آذرپرستی

آذرپرستی
دین وعمل پرستیدن آذر پرستیدن آتش ستایش آتش، دین زردشتی آیین زرتشتی
فرهنگ لغت هوشیار

آتش پرست

آتش پرست
پرستندۀ آتش، کسی که آتش را پرستش کند، برای مِثال به یک هفته بر پیش یزدان بدند / مپندار کآتش پرستان بدند (فردوسی - ۴/۳۱۲)، زردشتی. به مناسبت آنکه آتش را گرامی و محترم می دارند
آتش پرست
فرهنگ فارسی عمید

گور پرست

گور پرست
آنکه علاقه مند بقبر است: ... همه گور پرست باشند و همچون دختر کان که لعبت بیارایند. رافضی گورخانه بیاراید و منقش کند
فرهنگ لغت هوشیار

گهر پرست

گهر پرست
پرستنده گوهر: پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست زیر پای دست تو دست سپهر اخترفشان. (فرخی)، گوهر فروش گوهری جواهری: بسی سالها شد که گوهر پرست نیاورد از این گونه گوهر بدست. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار