جدول جو
جدول جو

معنی آدر - جستجوی لغت در جدول جو

آدر(دِ)
نشتر فصاد و رگ زن
لغت نامه دهخدا
آدر(دَ)
بادخایه. دبه. (مهذب الاسماء). دبه خایه. غر. بادخصیه. ج، ادر
لغت نامه دهخدا
آدر(دَ)
آذر. آتش
لغت نامه دهخدا
آدر
آذر، آتش رگ زن
تصویری از آدر
تصویر آدر
فرهنگ لغت هوشیار
آدر((دَ))
آذر، آتش
تصویری از آدر
تصویر آدر
فرهنگ فارسی معین
آدر((دَ))
باد خایه، دبه خایه، غر
تصویری از آدر
تصویر آدر
فرهنگ فارسی معین
آدر((دِ))
نیشتر فصاد، نیشتر رگزن
تصویری از آدر
تصویر آدر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آدرس
تصویر آدرس
نشانی شخص یا اداره و بنگاه، نوشته ای که حاوی نشانی یک محل باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدرنال
تصویر آدرنال
هر یک از دو غدۀ کوچک بر روی کلیه ها که بخش مرکزی آن ها هورمونی به نام آدرنالین به درون خون ترشح می کند، غدّۀ فوق کلیوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدرنگ
تصویر آدرنگ
آذرنگ، برای مثال نباشد کوه را وقت درنگ تو درنگ تو/ جهان هرگز نخواهد تا تو باشی آدرنگ تو (فرخی - ۴۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدرنالین
تصویر آدرنالین
هورمونی که از قسمت مرکزی غدۀ فوق کلیه یا آدرنال به درون خون ترشح می شود و باعث افزایش فشار خون، قند خون و ضربان قلب می گردد، اپی نفرین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدرمه
تصویر آدرمه
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، ترمه، تکلتو، تکتلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدرم
تصویر آدرم
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرمه، ترمه، تکلتو، تکتلو، برای مثال مرد را آکنده از گرد ستوران چشم و گوش / اسب را آغشته اندر خون مردان آدرم (عثمان مختاری - ۳۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
نشانی خانه و جز آن. عنوان و نام کسی بر سر نامه یا پشت پاکت
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نمدزین. آدرمه. آترمه. ادرمه. آشرمه:
مرد را آکنده از گرد سواران چشم و گوش
اسب را آغشته اندر خون مردم آدرم.
مختاری غزنوی.
دو پهلوی من از خشکی بسوده
چو آن اسبی که او را آدرم نه.
شرف الدین شفروه.
، سلاح چون خنجر و شمشیر و تیر و کمان و امثال آن. صاحب فرهنگ منظومه گفته است:
چیست انجام آخر کار است
آدرم اسلحه که خونخوار است.
، زینی که نمدزین او دونیم بود، درفش که بدان نمدزین دوزند. و رجوع به ادرمکش شود. در تمام معانی آذرم بذال نقطه دار نیز آمده است. و شیخ نظامی این کلمه را بفتح دال و سکون را آورده است به معنی درفش و بیز:
دباغت چنان دادم این چرم را
که برتابد آسیب آدرم را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
شبی سرد. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آدرخش
تصویر آدرخش
درخش، صاعقه آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی گرده کلن گرده در پارسی همان است که بیشتر قلوه نوشته می شود و کلن در پارسی برابر است با غده
فرهنگ لغت هوشیار
نمد زین اسب و مانند آن تکلتو، زینی که نمد زین آن دو نیم بود، درفشکه بدان نمد زین دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر و تیر و کمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدرفش
تصویر آدرفش
درفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدرنگ
تصویر آدرنگ
رنج، محنت، آفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدرنالین
تصویر آدرنالین
فرانسوی کلن تراو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدرس
تصویر آدرس
نشانی خانه که روی کاغذ نوشته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدرم
تصویر آدرم
نمدزین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدره
تصویر آدره
شبی سرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدرس
تصویر آدرس
((رِ))
نشانی خانه، اداره و مانند آن، نشانی (واژه فرهنگستان)، عنوان و نام کس یا جایی بر پشت پاکت و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آدرم
تصویر آدرم
((رَ))
نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند، تکلتو، نمدزین، درفشی که با آن نمدزین را دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر، آدرمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آدرنگ
تصویر آدرنگ
((دَ رَ))
رنج، اندوه، آفت، مصیبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آدرمه
تصویر آدرمه
((رَ مِ))
نمدی که بر پشت اسب و زیر زین افکنند، تکلتو، نمدزین، درفشی که با آن نمدزین را دوزند، سلاح مانند خنجر و شمشیر، آدرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آدرنال
تصویر آدرنال
زخغلوه، گرده کلن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آدرس
تصویر آدرس
نشانی
فرهنگ واژه فارسی سره
عنوان، نشانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آدرس رابا صدای بلند خواندن: تغییراتی در آینده صورت خواهد گرفتآدرس را روی پاکت نوشتن: شما خبرهای جالبی خواهید شنیدبدنبال یک آدرس رفتن: بزرگ شدن خانواده و یا جمع دوستانبه دنبال یک آدرس گشتن: اتلاف وقت - لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از آدرس دادن
تصویر آدرس دادن
Address
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آدرس دادن
تصویر آدرس دادن
адресовать
دیکشنری فارسی به روسی