جدول جو
جدول جو

معنی آخرنفس - جستجوی لغت در جدول جو

آخرنفس
(خِ نَ فَ)
رمق. نیم جان. باقی جان. حشاشه. نیمۀ جان. دم واپسین
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرناس
تصویر خرناس
خرّوپف، صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید، خرخر، خره، خراخر، خرنش، غطیط
خرناس کشیدن: خرخر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنفس
تصویر پرنفس
آنکه در دویدن و ورزش زود خسته نشود و نفسش نگیرد
فرهنگ فارسی عمید
(خِ نِ فَ)
شتر بسیارشیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ)
نام یکی از روزهای عربان.
- یوم خنفس، یکی از روزهای تازیان است. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خُ فَ)
خنفساء. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خنفس. رجوع به خنفساء شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ فَ)
درزمان. فی الحال. (شرفنامۀ منیری). درحال. دردم. درلحظه. (ناظم الاطباء). فوراً. بی درنگ. دردم. آناً:
نبردند پیشش مهمات کس
که مقصود حاصل نشد در نفس.
سعدی.
نبینی که آتش زبانست و بس
به آبی توان کشتنش در نفس.
سعدی.
سیه کاری از نردبانی فتاد
شنیدم که هم در نفس جان بداد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ ظَءْ ءُ)
بشمشیر کسی را زدن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِ نَ فَ)
بار درخت عضاه. (منتهی الارب). ج، خرانف
لغت نامه دهخدا
(پُ نَ فَ)
در تداول عوام، پرگوی. پرچانه
لغت نامه دهخدا
(نَ)
چهارنفس. نفس اماره، نفس لوامه، نفس ملهمه، نفس مطمئنه. (آنندراج). چارنفس اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه:
به چارنفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت
به یک رقیب و دو فرع و سه نوع وچار اسباب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آخر نفس
تصویر آخر نفس
رمق، نیم جان، باقی جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرناس
تصویر خرناس
آواز خرخر خوابیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارنفس
تصویر چارنفس
مراد نفسهای ذیل است نفس اماره نفس لوامه نفس ملهمه نفس مطمئنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درنفس
تصویر درنفس
((دَ. نَ فَ))
دردم، فوری، بی درنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرناس
تصویر خرناس
((خُ))
خرخر موجود خوابیده
فرهنگ فارسی معین
خرخر، خرناسه، خروپف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خرناس، خرناسه
فرهنگ گویش مازندرانی
درشت اهلیل، مردی که آلت تناسلی بزرگ دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
پرخواب
فرهنگ گویش مازندرانی