- آتشفشانی
افشاندن آتش، وضع حالت و عمل کوهی آتشفشان بیرون ریختن و پرتاب کردن و مواد مذاب از دهانه کوهی آتشفشان
معنی آتشفشانی - جستجوی لغت در جدول جو
- آتشفشانی
بركانيٌّ
- آتشفشانی
Eruptive, Volcanic
- آتشفشانی
éruptif, volcanique
- آتشفشانی
volkanik, volkeno
- آتشفشانی
آتش فشانی
- آتشفشانی
অগ্ন্যুৎপাত , আগ্নেয়গিরির
- آتشفشانی
분출하는 , 화산의
- آتشفشانی
patlayıcı, volkanik
- آتشفشانی
噴火する , 火山の
- آتشفشانی
געשתי , געש
- آتشفشانی
ज्वालामुखी
- آتشفشانی
meletus, vulkanik
- آتشفشانی
ระเบิด , ภูเขาไฟ
- آتشفشانی
eruptief, vulkanisch
- آتشفشانی
eruptivo, volcánico
- آتشفشانی
eruttivo, vulcanico
- آتشفشانی
eruptivo, vulcânico
- آتشفشانی
爆发的 , 火山的
- آتشفشانی
erupcyjny, wulkaniczny
- آتشفشانی
вулканічний
- آتشفشانی
eruptiv, vulkanisch
- آتشفشانی
изверженный , вулканический
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افشانندۀ آتش مثلاً کوه آتشفشان، در علم زمین شناسی حفره ای در پوستۀ زمین که از دهانۀ آن بخارهای گوگردی و مواد گداخته بیرون آید، کنایه از آنچه برق بزند
افشاندن آتش، در علم زمین شناسی عمل یا حالت کوه آتش فشان هنگامی که مواد گداخته از دهانۀ آن بیرون می آید
فرونشاندن آتش، نهادی با نیروی متخصص که متصدی خاموش کردن آتش است، اطفائیه، آتش نشان
(چَ غَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
آن چیز یا آن کس که آتش افشاند.
- طیارۀ آتش فشان، کشتی که با آن نفت و آتش بدشمن می افکندند:
مرکبی دریاکش و طیاره ای آتش فشان
گه نشیب و گه فراز و گاه وصل و گاه نای.
منوچهری.
- کوه آتش فشان و آتش افشان، کوهی که از دهانۀ آن آب سیه و آتش و خاکستر سوزان بیرون جهد. برکان
- طیارۀ آتش فشان، کشتی که با آن نفت و آتش بدشمن می افکندند:
مرکبی دریاکش و طیاره ای آتش فشان
گه نشیب و گه فراز و گاه وصل و گاه نای.
منوچهری.
- کوه آتش فشان و آتش افشان، کوهی که از دهانۀ آن آب سیه و آتش و خاکستر سوزان بیرون جهد. برکان
آنچه آتش افشاند، کوهی که از دهانه آن مواد سیال سوزان و خاکستر وآتش بیرون جهد برکان
فوران، آتشفشان، آتشفشانی
