جدول جو
جدول جو

معنی آبکی - جستجوی لغت در جدول جو

آبکی
آنچه مانند آب باشد، آبدار، پرآب، آب لمبو، مقابل غلیظ، رقیق، بی محتوا، مشروب
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
فرهنگ فارسی عمید
آبکی
(بَ)
در تداول عامه، رقیق. تنک. گشاده، مایع و روان. مقابل جامد
لغت نامه دهخدا
آبکی
آنچه مانند آب است مایع روان. مقابل جامد، رقیق تنک گشاده، پر آب آبدار، دانه ای که آب بخود کشیده و آماده جوانه زدن و سبز شدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آبکی
((بَ))
مایع، روان، کنایه از بی دوام و نامطمئن، پرآب
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
فرهنگ فارسی معین
آبکی
آبدار، آبگین، تنک، روان، مایع
متضاد: جامد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آبکی
مائيٌّ
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به عربی
آبکی
Watery
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آبکی
aqueux
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آبکی
aquoso
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آبکی
پانی جیسا
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به اردو
آبکی
водяной
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به روسی
آبکی
wässrig
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به آلمانی
آبکی
водяний
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آبکی
wodnisty
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به لهستانی
آبکی
জলীয়
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به بنگالی
آبکی
acquoso
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آبکی
maji
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آبکی
su gibi
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آبکی
물 같은
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به کره ای
آبکی
水っぽい
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آبکی
水的
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به چینی
آبکی
पानी जैसा
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به هندی
آبکی
berair
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آبکی
เหมือนน้ำ
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به تایلندی
آبکی
waterig
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به هلندی
آبکی
acuoso
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آبکی
מיימי
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسکی
تصویر آسکی
(دخترانه)
آهو، کنایه از زیبایی و دلفریبی
فرهنگ نامهای ایرانی
شغل وعمل آبکش کشیدن آب از چاه و مانند آن سقایی آبکشی، شستن تن در حمام تطهیر، تطهیر جامه پس از شستن با صابون. آب کشیدن برآوردن آب از چاه و مانند آن با دلو، حمل آب از جایی بجایی، شستن جامه صابون زده با آب پاک تا اثر صابون محو شود، تطهیر شرعی نمازی کردن چیزی متنجس، نفوذکردن آب در جراحت چرک پیدا کردن زخم بسبب آلوده شدن با آب ناپاک هو کشیدن، یا آب کشیدن غذایی. خورنده را تشنگی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبکم
تصویر آبکم
نوعی از مار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبهی
تصویر آبهی
نام رود آمو، یعنی جیهون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبیک
تصویر آبیک
ترکی بنگرید به ابیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبکش
تصویر آبکش
سقا، کشنده آب از چاه، مستخلف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبری
تصویر آبری
اکونومی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبکش
تصویر آبکش
آب حوضی
فرهنگ واژه فارسی سره