جدول جو
جدول جو

معنی آبکی

آبکی((بَ))
مایع، روان، کنایه از بی دوام و نامطمئن، پرآب
تصویری از آبکی
تصویر آبکی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آبکی

آبکی

آبکی
آنچه مانند آب است مایع روان. مقابل جامد، رقیق تنک گشاده، پر آب آبدار، دانه ای که آب بخود کشیده و آماده جوانه زدن و سبز شدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار

آبکی

آبکی
آنچه مانند آب باشد، آبدار، پرآب، آب لمبو، مقابلِ غلیظ، رقیق، بی محتوا، مشروب
آبکی
فرهنگ فارسی عمید