جدول جو
جدول جو

معنی آبنایخ - جستجوی لغت در جدول جو

آبنایخ
لقب قطلغبن پهلوان، از امرای دولت سلجوقیه. و او در زمان خوارزمشاه امیرالامراء و در حملۀ مغول امیر بخارا بوده است، پس از استیلای مغول بر بخارا بخراسان و از آنجا به ری رفت و بپسر خوارزمشاه تیرشاه التجا برد و تا پایان زندگی بدانجا بود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آبناز
تصویر آبناز
(دخترانه)
نام زنی در منظومه ویس و رامین، مایه فخر آب، کنایه از لطافت پوست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آبناک
تصویر آبناک
آبدار، نم دار، مرطوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
آشنا بودن، آشنا شدن، دوستی، برای مثال سلامی چو بوی خوش آشنایی / برآن مردم دیدۀ روشنایی (حافظ - ۹۸۲)
فرهنگ فارسی عمید
(شْ / شِ)
آشنائی. تعارف. معارفه. معرفت. عرفان. شناخت. شناسائی. قرب. نزدیکی. الفت. انس. استیناس. مقابل بیگانگی:
از ایران و توران جدایی نبود
که با جنگ و کین آشنایی نبود.
فردوسی.
نه من با پدر بیوفایی کنم
نه با اهرمن آشنایی کنم.
فردوسی.
بدان راستی دل گوایی دهد
مرا با پسر آشنایی دهد.
فردوسی.
به آغاز آن آشنایی نخست
همی از رد و موبدان رای جست.
فردوسی.
چنین گفت بهرام شیرین سخن
که با مردگان آشنائی مکن.
فردوسی.
بهستی ّ یزدان گوایی دهیم
روان را بدین آشنایی دهیم.
فردوسی.
با علم اگر آشنا شوی تو
با زهد بیابی آشنایی.
ناصرخسرو.
بر سر دریا چو از کاهی کمم در آشنا
با گهر در قعر دریا آشنایی چون کنم ؟
سنائی.
غرقۀ دریای حیرت خواستی گشتن ولیک
آشنایی ما برونت آورد از او بی آشنا.
سنائی.
من آن روز از خویش بیگانه گشتم
که افتاد با تو مرا آشنایی.
کمال اسماعیل.
در مقامی که آشنایی نیست
بهتر از عقل روشنایی نیست.
اوحدی.
دلت را با غم عشقش به معنی آشنای ده
که تن را آشنا کردن نمی شاید در این دریا.
سلمان ساوجی.
یار بگزید بیوفایی را
رفت و ببرید آشنایی را.
کمال خجند.
دلت را با غم عشقش به معنی آشنایی ده
که تن را آشنا کردن نمی شاید در این دریا.
سلمان ساوجی.
فغان که نیست بجز عیب یکدگر جستن
نصیب مردم عالم ز آشنایی هم.
صائب.
زآن سیه دل کز حقوق آشنایی غافل است
بهتر است آن سگ که پای آشنا نگرفته است.
صائب.
- آشنایی دادن، خود را شناسانیدن. خود را معرفی کردن: الاستعراف، آشنائی فادادن. (مجمل اللغه).
یکی سوی روح الامین بنگرید (یوسف)
ندانست کو از کجاشد پدید
همی چهر وی را شگفتی نمود
ندانست وی را که نادیده بود
بپرسید و گفت ای همایون بچهر
چه خلقی که دارد دلم بر تو مهر
ورا جبرئیل آشنایی بداد
به پیغام یزدان زبان برگشاد.
شمسی (یوسف و زلیخا).
- امثال:
آشنایی روشنائیست، معرفت، دوم بینائیست
لغت نامه دهخدا
(بَ یِ)
جمع واژۀ بنیقه. (ناظم الاطباء). رجوع به بنیقه شود
لغت نامه دهخدا
(بِ یَ)
نام بتی است از بتهای هندوستان که سر آن مانند فیل و تنش مانند انسان است. رجوع به تحقیق ماللهند ص 58 شود
لغت نامه دهخدا
(بِ یَ)
رجوع به بناء شود
لغت نامه دهخدا
تخلص میرزا نصراﷲ نام طهرانی از متأخرین شعرای ایران
لغت نامه دهخدا
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
تعارف، معرفت، عرفان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
شناسایی، شناخت، خویشاوندی، دوستی، آگاهی از امری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنایی
تصویر بنایی
گلکاری
فرهنگ واژه فارسی سره
دوستی، موانست، مودت، خویشاوندی، قرابت، آگاهی، شناخت، شناسایی، معارفه
متضاد: بیگانگی، غربت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
معرفةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
Acquaintance, Acquaintanceship, Familiarity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
connaissance, relation d’acquaintance, familiarité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
熟人 , 认识关系 , 熟悉
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
جان پہچان , تعلق , آشنائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
знакомство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
Bekanntschaft, Bekanntschaftsverhältnis, Vertrautheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
знайомство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
znajomość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
mazoea, uhusiano wa kufahamiana, familia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
পরিচিতি , পরিচিতি সম্পর্ক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
conhecimento, relação de conhecimento, familiaridade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
tanışıklık, tanışıklık ilişkisi, tanıdıklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
아는 사람 , 친분 관계 , 친숙함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
知り合い , 知人関係 , 親しみ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
היכרות , יחסי היכרות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
kenalan, hubungan kenalan, keakraban
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
คนรู้จัก , ความสัมพันธ์ที่รู้จัก , ความคุ้นเคย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
kennis, kennisschapsrelatie, vertrouwdheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
conocimiento, relación de conocimiento, familiaridad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
conoscenza, relazione di conoscenza, familiarità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
परिचय , परिचयता , परिचितता
دیکشنری فارسی به هندی