جای انباشتن لاشه و جسد، خانه ای از نرد باشد که در آن مهره در ششدر افتد. (جهانگیری) (رشیدی) (آنندراج). چون مهره در آن خانه مانند مرده از حرکت باز ایستد لهذا آن خانه را مردارخانه گویند. (از انجمن آرا) ، خانه کنار شطرنج که جهودخانه و بیت الخلاء نیز گویند. (رشیدی) (انجمن آرا)
جای انباشتن لاشه و جسد، خانه ای از نرد باشد که در آن مهره در ششدر افتد. (جهانگیری) (رشیدی) (آنندراج). چون مهره در آن خانه مانند مرده از حرکت باز ایستد لهذا آن خانه را مردارخانه گویند. (از انجمن آرا) ، خانه کنار شطرنج که جهودخانه و بیت الخلاء نیز گویند. (رشیدی) (انجمن آرا)
بتخانه، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (برهان). بتخانه، و این مجاز است، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (آنندراج). بت خانه. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) : آئین عید کردی جشن بهار ساز اندر بهارخانه چو بت خانه بهار. سوزنی.
بتخانه، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (برهان). بتخانه، و این مجاز است، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (آنندراج). بت خانه. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) : آئین عید کردی جشن بهار ساز اندر بهارخانه چو بت خانه بهار. سوزنی.
خانه ای در بازی نرد که مهره درآن خانه در ششدر افتد و نتواند بیرون آید، زندان، دنیا. مردار خوار. آنکه مردار خورد (چون گرگ کرکس زاغ زغن و غیره) لاشه خور: بروز یلان در دم کار زار تو بر کوه چون گرگ مردار خوار. (شا) الا مرغی بود که مردار خوار یا نجاست خوار باشد مثل مرغ خانگی، کرکس
خانه ای در بازی نرد که مهره درآن خانه در ششدر افتد و نتواند بیرون آید، زندان، دنیا. مردار خوار. آنکه مردار خورد (چون گرگ کرکس زاغ زغن و غیره) لاشه خور: بروز یلان در دم کار زار تو بر کوه چون گرگ مردار خوار. (شا) الا مرغی بود که مردار خوار یا نجاست خوار باشد مثل مرغ خانگی، کرکس
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند