جدول جو
جدول جو

معنی آبدارخانه - جستجوی لغت در جدول جو

آبدارخانه
اتاق و محل مخصوص در یک اداره یا وزارتخانه یا خانه های بزرگان که در آنجا چای و قهوه و شربت و قلیان تهیه می کنند
فرهنگ فارسی عمید
آبدارخانه
(نَ / نِ)
اطاقی که مخصوص تهیۀ چای و قهوه و شربت و امثال آن است در خانه های بزرگان، مجموع آلات و ادوات و خدّام و ستور آبداری در دستگاه سلاطین و حکام
لغت نامه دهخدا
آبدارخانه
اطاقی که مخصوص تهیه چای و قهوه و شربت و امثال آن است
تصویری از آبدارخانه
تصویر آبدارخانه
فرهنگ لغت هوشیار
آبدارخانه
((نِ))
اتاقی در اداره، یا هر جای دیگر که در آن چای یا قهوه درست می کنند، مجموع آلات و ادوات و خادمان و ستوران و آبداری در دستگاه سلاطین
تصویری از آبدارخانه
تصویر آبدارخانه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهارخانه
تصویر بهارخانه
بت خانه، بتکده، برای مثال آن چون بهارخانۀ چین پر ز نقش چین / این چون نگارخانۀ مانی پر از نگار (عمعق - ۱۶۲)، بنای زیبا و باشکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
فرهنگ فارسی عمید
(رَ نَ / نِ)
راهدارخانه. (یادداشت مؤلف). رجوع به راهدارخانه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ / نِ)
جای انباشتن لاشه و جسد، خانه ای از نرد باشد که در آن مهره در ششدر افتد. (جهانگیری) (رشیدی) (آنندراج). چون مهره در آن خانه مانند مرده از حرکت باز ایستد لهذا آن خانه را مردارخانه گویند. (از انجمن آرا) ، خانه کنار شطرنج که جهودخانه و بیت الخلاء نیز گویند. (رشیدی) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ / نِ)
بتخانه، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (برهان). بتخانه، و این مجاز است، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (آنندراج). بت خانه. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) :
آئین عید کردی جشن بهار ساز
اندر بهارخانه چو بت خانه بهار.
سوزنی.
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ)
آن شهریست خرم به ترکستان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خانه بار. انبار. جای محصول. تجارتخانه. مغازه ای که در آن مال التجاره نگه میدارند.
لغت نامه دهخدا
خانه ای در بازی نرد که مهره درآن خانه در ششدر افتد و نتواند بیرون آید، زندان، دنیا. مردار خوار. آنکه مردار خورد (چون گرگ کرکس زاغ زغن و غیره) لاشه خور: بروز یلان در دم کار زار تو بر کوه چون گرگ مردار خوار. (شا) الا مرغی بود که مردار خوار یا نجاست خوار باشد مثل مرغ خانگی، کرکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهارخانه
تصویر بهارخانه
بتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
((نِ))
محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار، کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد، بسته های کالا، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند
فرهنگ فارسی معین