جدول جو
جدول جو

معنی آبدارخانه

آبدارخانه((نِ))
اتاقی در اداره، یا هر جای دیگر که در آن چای یا قهوه درست می کنند، مجموع آلات و ادوات و خادمان و ستوران و آبداری در دستگاه سلاطین
تصویری از آبدارخانه
تصویر آبدارخانه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آبدارخانه

آبدارخانه

آبدارخانه
اطاقی که مخصوص تهیه چای و قهوه و شربت و امثال آن است
آبدارخانه
فرهنگ لغت هوشیار

آبدارخانه

آبدارخانه
اتاق و محل مخصوص در یک اداره یا وزارتخانه یا خانه های بزرگان که در آنجا چای و قهوه و شربت و قلیان تهیه می کنند
فرهنگ فارسی عمید

آبدارخانه

آبدارخانه
اطاقی که مخصوص تهیۀ چای و قهوه و شربت و امثال آن است در خانه های بزرگان، مجموع آلات و ادوات و خدّام و ستور آبداری در دستگاه سلاطین و حکام
لغت نامه دهخدا

مردارخانه

مردارخانه
خانه ای در بازی نرد که مهره درآن خانه در ششدر افتد و نتواند بیرون آید، زندان، دنیا. مردار خوار. آنکه مردار خورد (چون گرگ کرکس زاغ زغن و غیره) لاشه خور: بروز یلان در دم کار زار تو بر کوه چون گرگ مردار خوار. (شا) الا مرغی بود که مردار خوار یا نجاست خوار باشد مثل مرغ خانگی، کرکس
فرهنگ لغت هوشیار

رهدارخانه

رهدارخانه
راهدارخانه. (یادداشت مؤلف). رجوع به راهدارخانه شود
لغت نامه دهخدا

مردارخانه

مردارخانه
جای انباشتن لاشه و جسد، خانه ای از نرد باشد که در آن مهره در ششدر افتد. (جهانگیری) (رشیدی) (آنندراج). چون مهره در آن خانه مانند مرده از حرکت باز ایستد لهذا آن خانه را مردارخانه گویند. (از انجمن آرا) ، خانه کنار شطرنج که جهودخانه و بیت الخلاء نیز گویند. (رشیدی) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

بهارخانه

بهارخانه
بت خانه، بتکده، برای مِثال آن چون بهارخانۀ چین پر ز نقش چین / این چون نگارخانۀ مانی پر از نگار (عمعق - ۱۶۲)، بنای زیبا و باشکوه
بهارخانه
فرهنگ فارسی عمید

بهارخانه

بهارخانه
بتخانه، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (برهان). بتخانه، و این مجاز است، چه بهار بمعنی بت هم آمده است. (آنندراج). بت خانه. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) :
آئین عید کردی جشن بهار ساز
اندر بهارخانه چو بت خانه بهار.
سوزنی.
لغت نامه دهخدا