معنی żal - جستجوی لغت در جدول جو
żal
پشیمانی، کثیف
ادامه...
پَشیمانی، کَثیف
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nieustający żal
پشیمان بودن، شکستن
ادامه...
پَشیمان بودَن، شِکَستَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
bez żalu
به طور بی توبه، استریل
ادامه...
بِه طُورِ بی تَوبِه، اِستِریل
دیکشنری لهستانی به فارسی
zauważalnie
به طور برجسته، قابل توجّه، به طور محسوس، قابل توجّه است، به طور قابل مشاهده، قابل مقایسه
ادامه...
بِه طُورِ بَرجَستِه، قابِلِ تَوَجُّه، بِه طُورِ مَحسوس، قابِلِ تَوَجُّه اَست، بِه طُورِ قابِل مُشاهِدِه، قابِلِ مُقایِسِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
wyobrażalnie
به طور قابل تصوّر، به جای هم
ادامه...
بِه طُورِ قابِلِ تَصَوُّر، بِه جای هَم
دیکشنری لهستانی به فارسی
wyobrażalność
قابلیّت تصوّر، تغییرپذیری
ادامه...
قابِلیَّتِ تَصَوُّر، تَغییرپَذیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
wyobrażalny
قابل تصوّر، قابل تعریف
ادامه...
قابِلِ تَصَوُّر، قابِلِ تَعریف
دیکشنری لهستانی به فارسی
zamykać żaluzje
پرده بستن، چک حقوق
ادامه...
پَردِه بَستَن، چِک حُقوق
دیکشنری لهستانی به فارسی
z żalem
با پشیمانی، با پشتکار، با تأسّف، با تأیید، با حسرت
ادامه...
با پَشیمانی، با پُشتکار، با تَأسُّف، با تَأیید، با حَسرَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
zauważalny
قابل توجّه
ادامه...
قابِلِ تَوَجُّه
دیکشنری لهستانی به فارسی
służalczo
به طور چاپلوسانه، به صورت حدس و گمان
ادامه...
بِه طُورِ چاپلوسانِه، بِه صورَت حَدس و گُمان
دیکشنری لهستانی به فارسی
służalczość
اطاعت پذیری، برای گوش دادن
ادامه...
اِطاعَت پَذیری، بَرایِ گوش دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
niewyobrażalnie
غیرقابل تصور
ادامه...
غیرقابل تصور
دیکشنری لهستانی به فارسی
mal
بدترین شکل، اشتباه، به طور ضعیف
ادامه...
بَدتَرین شِکلِ، اِشتِباه، بِه طُورِ ضَعیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
niewyobrażalny
غیر اخلاقی، ضدّ اجتماعی بودن، غیرقابل تصور
ادامه...
غِیرِ اَخلاقی، ضِدِّ اِجتِماعی بودَن، غیرقابل تصور
دیکشنری لهستانی به فارسی
niepodważalnie
به طور غیرقابل انکار، مقاومت ناپذیر
ادامه...
به طور غیرقابل انکار، مُقاوِمَت ناپَذیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
niepodważalny
غیرقابل بحث، غیر قابل انکار
ادامه...
غِیرِقابِلِ بَحث، غِیرِ قابِلِ اِنکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
niewyrażalnie
به طور غیرقابل بیان، به طور نامنظّم
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقابِلِ بَیان، بِه طُورِ نامُنَظَّم
دیکشنری لهستانی به فارسی
niezauważalnie
به طور غیرقابل درک، غیر قابل توضیح، به طور غیرقابل توجّه، ناگفتنی
ادامه...
به طور غیرقابل درک، غِیرِ قابِلِ تُوضِیح، بِه طُورِ غِیرِقابِلِ تَوَجُّه، ناگُفتَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
niezauważalny
نامحسوس، اختیار، بی مزاحم، عدم توجّه، نامشخّص
ادامه...
نامَحسوس، اِختیار، بی مُزاحِم، عَدَمِ تَوَجُّه، نامُشَخَّص
دیکشنری لهستانی به فارسی
mal
کالا، کالاها
ادامه...
کالا، کالاها
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tal
چنین
ادامه...
چِنین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mal
بدترین شکل، بد، به سختی، به طور ضعیف
ادامه...
بَدتَرین شِکلِ، بَد، بِه سَختی، بِه طُورِ ضَعیف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tal
چنین
ادامه...
چِنین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mal
بدترین شکل، بد، به طور ضعیف
ادامه...
بَدتَرین شِکلِ، بَد، بِه طُورِ ضَعیف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
godność żalu
شایسته ترحّم بودن، قابل ستایش
ادامه...
شایِستِه تَرَحُّم بودَن، قابِلِ سِتایِش
دیکشنری لهستانی به فارسی