معنی mal
mal
بدترین شکل، بد، به سختی، به طور ضعیف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با mal
mal
mal
بَدتَرین شِکلِ، اِشتِباه، بِه طُورِ ضَعیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mal
mal
بَدتَرین شِکلِ، بَد، بِه طُورِ ضَعیف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mal
mal
کالا، کالاها
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
malu
malu
شَرمَندِه، خِجالَت زَدِه، شَرمگین، شَرم زَدِه، خِجالَتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
amal
amal
خِیریِّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mual
mual
تَهَوُّع آوَر، حالَت تَهَوُّع، تَهَوُّع، آزُردِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mar
mar
دَریا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
malo
malo
شَرور، بَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tal
tal
چِنین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی