معنی łysieć - جستجوی لغت در جدول جو
łysieć
کچل شدن، ضماد کردن
ادامه...
کَچَل شُدَن، ضُماد کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
dyszeć
آه کشیدن، ناله
ادامه...
آه کِشیدَن، نالِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
łokieć
زانو زدن، زانو بزن
ادامه...
زانو زَدَن، زانو بِزَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
słyszeć
شنیدن، استراق سمع کردن
ادامه...
شِنیدَن، اِستراقِ سَمع کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
fysiek
فیزیکی، از نظر فیزیکی، به طور فیزیکی
ادامه...
فیزیکی، اَز نَظَرِ فیزیکی، بِه طُورِ فیزیکی
دیکشنری هلندی به فارسی