جدول جو
جدول جو

معنی zakładać - جستجوی لغت در جدول جو

zakładać
بنیاد گذاشتن، اساسی، پیش فرض گرفتن، پیش شناخت، فرض کردن، فرض
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحمیل کردن، تقاضا، فوق هم قرار دادن، فولکلورشناس
دیکشنری لهستانی به فارسی
مختل کردن، مخلّ
دیکشنری لهستانی به فارسی
در هم پیچیدن، درهم
دیکشنری لهستانی به فارسی
ارسال کردن، جمعیت، تا کردن، لومینسانس
دیکشنری لهستانی به فارسی
خارج از قانون اعلام کردن، برو بیرون
دیکشنری لهستانی به فارسی
چشم بند کردن، چشم پزشک
دیکشنری لهستانی به فارسی
دستبند زدن، ناجوری
دیکشنری لهستانی به فارسی