zakładać بنیاد گذاشتن، اساسی، پیش فرض گرفتن، پیش شناخت، فرض کردن، فرض ادامه... بُنیاد گُذاشتَن، اَساسی، پیشِ فَرض گِرِفتَن، پیش شِناخت، فَرض کَردَن، فَرض دیکشنری لهستانی به فارسی