معنی wspólny - جستجوی لغت در جدول جو
wspólny
مشترک، متقابل
ادامه...
مُشتَرِک، مُتِقابِل
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
wspólnie
به طور مشترک، مشکل ساز، به طور هماهنگ، مطابق، مشترکاً، موافقت کرد
ادامه...
بِه طُورِ مُشتَرِک، مُشکِل ساز، بِه طُورِ هَماهَنگ، مُطابِق، مُشتَرَکاً، مُوافَقَت کَرد
دیکشنری لهستانی به فارسی
spójny
ثابت قدم، تثبیت کند، منسجم، منصرف کردن، چسبنده
ادامه...
ثابِت قَدَم، تَثبیت کُنَد، مُنسَجِم، مُنصَرِف کَردَن، چَسبَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی