معنی vunjika - جستجوی لغت در جدول جو
vunjika
ریز، شکسته، افسون شده
ادامه...
ریز، شِکَستِه، اَفسون شُدِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kuvunjika
ریز ریز شدن، شکستن، منحل شدن، فرسوده، خراب
ادامه...
ریز ریز شُدَن، شِکَستَن، مُنحَل شُدَن، فَرسودِه، خَرَاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
isiyovunjika
نفوذناپذیر، مثلّثات، نشکن، ناشکسته
ادامه...
نُفوذناپَذیر، مُثَلَّثات، نَشکَن، ناشِکَستِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa hali ya kuvunjika
به طور شکسته، در حالت شکسته
ادامه...
بِه طُورِ شِکَستِه، دَر حالَت شِکَستِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusababisha kuvunjika
شکافنده، باعث شکستن آن شود
ادامه...
شِکافَندِه، باعِث شِکَستَن آن شَوَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutovunjika
آسیب ناپذیری، شکسته نیست
ادامه...
آسیب ناپَذیری، شِکَستِه نیست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
rahisi kuvunjika
قابل شکستن، آسان برای شکستن
ادامه...
قابِلِ شِکَستَن، آسان بَرایِ شِکَستَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lililovunjika
بازشده، شکسته
ادامه...
بازشُدِه، شِکَستِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
zilizovunjika
ترک خورده، شکسته
ادامه...
تَرَک خُوردِه، شِکَستِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
yaliyovunjika
ترک خورده، شکسته
ادامه...
تَرَک خُوردِه، شِکَستِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی