جدول جو
جدول جو

معنی tussen - جستجوی لغت در جدول جو

tussen
میانه، بین
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پف کردن، ضربه زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
کاهش دادن، کم کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متناسب بودن، مناسب، مساوی بودن، مناسب بودن
دیکشنری آلمانی به فارسی
خاموش کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
از دست دادن، خانم
دیکشنری هلندی به فارسی
آزمایش کردن، تست کردن، آزمون دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
دست زدن به، دست زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
تخلیه کردن، تخلیه، بارگیری را متوقّف کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
دانش، دانستن
دیکشنری آلمانی به فارسی
لحیم کردن، جوشکاری
دیکشنری هلندی به فارسی
هیس کردن، هیس
دیکشنری هلندی به فارسی
استراحت کردن، استراحت
دیکشنری هلندی به فارسی
خوردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
سرفه کننده، سرفه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
خیره نگاه کردن، چشمک زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
متناسب بودن، مناسب بودن
دیکشنری هلندی به فارسی
دانستن، دانش
دیکشنری آلمانی به فارسی
بوسیدن، برای بوسیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
سرفه کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
بلند کردن، بالابر، پرچم بلند کردن، پرچم زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
نفرت داشتن، نفرت
دیکشنری آلمانی به فارسی
سرفه کردن، سرفه
دیکشنری آلمانی به فارسی
اجازه دادن، اجازه دهید
دیکشنری آلمانی به فارسی
بوسیدن، بوسه
دیکشنری آلمانی به فارسی
بافیدن، بافتن، پارچه کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
چه کسی، که
دیکشنری آلمانی به فارسی
دست زدن به، دکمه ها
دیکشنری آلمانی به فارسی
شستشو دادن، برای شستن، شستن
دیکشنری هلندی به فارسی
پاک کردن، حذف کنید، حذف کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
ماهی گرفتن، ماهیگیری
دیکشنری هلندی به فارسی
اندازه کردن، اندازه گیری، اندازه گرفتن، اندازه گیری کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
زدن، تکان دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
آزمایش کردن، تست کنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
تعجّب، استیضاح
دیکشنری هلندی به فارسی