معنی tisser
tisser
بافیدن، بافتن، پارچه کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با tisser
hisser
hisser
بُلَند کَردَن، بالابَر، پَرچَم بُلَند کَردَن، پَرچَم زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lisser
lisser
صاف کَردَن، صاف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
visser
visser
پیچاندَن، پیچ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
hissen
hissen
بُلَند کَردَن، بالابَر، پَرچَم بُلَند کَردَن، پَرچَم زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
glisser
glisser
دَر هَم پیچیدَن، اِسلاید، سُر خُوردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ratisser
ratisser
جَمع آوَری کَردَن، چَنگَک زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
laisser
laisser
اِجازِه دادَن، تَرک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lister
lister
فِهرِست کَردَن، فِهرِست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tapisser
tapisser
پوشاندَن، روکِش، فَرش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی