معنی tumpul - جستجوی لغت در جدول جو
tumpul
کند، صریح
ادامه...
کُند، صَریح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
timbul
پدید آمدن، بوجود می آیند
ادامه...
پَدید آمَدَن، بِوُجود می آیَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tumpuan
تکیه گاه، تمرکز کنید
ادامه...
تِکیِه گاه، تَمَرکُز کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tumbuh
رشد کردن، رشد کنند، روییدن
ادامه...
رُشد کَردَن، رُشد کُنَند، روییدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tombul
چاق و چلّه، چاق
ادامه...
چاق و چِلِّه، چاق
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tumult
جمعیت شورشی، هیاهو، شور و شوق
ادامه...
جَمعِیَت شورِشی، هَیاهو، شور و شُوق
دیکشنری هلندی به فارسی
tupu
توخالی، خالی، پر نشده
ادامه...
تُوخَالِی، خالی، پُر نَشُدِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
secara tumpul
کند ذهنانه، به صراحت
ادامه...
کُند ذِهنانِه، بِه صِراحَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی