معنی tintelen - جستجوی لغت در جدول جو
tintelen
سوزش داشتن، سوزن سوزن شدن
ادامه...
سوزِش داشتَن، سوزَن سوزَن شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
titelen
حق دادن، عنوان، عنوان دادن
ادامه...
حَق دادَن، عُنوان، عُنوان دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
winkelen
خریداری کردن، خرید
ادامه...
خَریداری کَردَن، خَرید
دیکشنری هلندی به فارسی
twinkelen
درخشش کردن، چشمک زدن
ادامه...
دِرَخشِش کَردَن، چِشمَک زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kietelen
قلقلک کردن، قلقلک دادن، قلقلک کننده، حسّاس به قلقلک
ادامه...
قِلقِلک کَردَن، قِلقِلَک دادَن، قِلقِلک کُنَندِه، حَسّاس بِه قِلقِلک
دیکشنری هلندی به فارسی
kantelen
تمایل داشتن، کج کردن، شیب داشتن
ادامه...
تَمَایُل داشتَن، کَج کَردَن، شیب داشتَن
دیکشنری هلندی به فارسی