معنی winkelen
winkelen
خریداری کردن، خرید
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با winkelen
wankelen
wankelen
لَرزِش داشتَن، تِلو تِلو خُوردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
wikkelen
wikkelen
پیچیدَن، بَستِه بَندی کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
twinkelen
twinkelen
دِرَخشِش کَردَن، چِشمَک زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
wankelend
wankelend
لَرزان، سَرسام آوَر، دَمدَمی
دیکشنری هلندی به فارسی
winkelier
winkelier
دُکّان دار، مَغازِه دار
دیکشنری هلندی به فارسی
wiebelen
wiebelen
حَرَکَت دادَن، تِکان دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
fonkelen
fonkelen
دِرَخشیدَن، دِرَخشِش
دیکشنری هلندی به فارسی
tintelen
tintelen
سوزِش داشتَن، سوزَن سوزَن شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
cirkelen
cirkelen
دُور زَدَن، حَلقِه زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی