معنی tentang - جستجوی لغت در جدول جو
tentang
مربوط به، در مورد
ادامه...
مَربوط بِه، دَر مُورِدِ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menang
بردن، برنده شوید
ادامه...
بُردَن، بَرَندِه شَوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bertentangan
تضاد داشتن، متناقض، مخالف
ادامه...
تَضَاد داشتَن، مُتِناقِض، مُخالِف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tegang
کشیده، متشنّج، با کشیدگی، تنش زده، هیجان زده
ادامه...
کِشیدِه، مُتِشَنِّج، با کِشیدِگی، تَنِش زَدِه، هَیَجان زَدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tentar
تلاش کردن، برای امتحان کردن، وسوسه کردن، سعی کردن
ادامه...
تَلاش کَردَن، بَرایِ اِمتِحان کَردَن، وَسوَسِه کَردَن، سَعی کَردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
senang
خوشحال، مانند، شاد
ادامه...
خُوشحال، مانَند، شاد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rentan
آسیب پذیر، مستعد به، مستعد
ادامه...
آسیب پَذیر، مُستَعِد بِه، مُستَعِد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
petang
عصر
ادامه...
عَصر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tentar
فریب دادن، وسوسه کردن
ادامه...
فَریب دادَن، وَسوَسِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
terbang
پرواز کردن، پرواز کن، پروازان
ادامه...
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن، پَروازان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tentant
وسوسه انگیز
ادامه...
وَسوَسِه اَنگیز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tentado
وسوسه شده، تلاش کرد
ادامه...
وَسوَسِه شُدِه، تَلاش کَرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tentare
تلاش کردن، سعی کنید، وسوسه کردن
ادامه...
تَلاش کَردَن، سَعی کُنید، وَسوَسِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tentato
وسوسه شده، تلاش کرد
ادامه...
وَسوَسِه شُدِه، تَلاش کَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
penting
اساسی، مهمّ است، مهمّ، بسیار مهمّ، محوری
ادامه...
اَساسی، مُهِمّ اَست، مُهِمّ، بِسیار مُهِمّ، مِحوَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tentado
وسوسه شده
ادامه...
وَسوَسِه شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
benteng
سنگر، قلعه، دژسازی
ادامه...
سَنگَر، قَلعِه، دِژسازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bintang
ستاره داغ، ستاره
ادامه...
سِتارِه داغ، سِتارِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tenang
ساکت، آرام، آرامش یافته، آرامش داده شده، ساکت شده، آرامش پذیر
ادامه...
ساکِت، آرام، آرامِش یافتِه، آرامِش دادِه شُدِه، ساکِت شُدِه، آرامِش پَذیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara bertentangan
به طور متناقض، متناقض
ادامه...
بِه طُورِ مُتِناقِض، مُتِناقِض
دیکشنری اندونزیایی به فارسی