معنی taal - جستجوی لغت در جدول جو
taal
زبان
ادامه...
زَبان
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kwa njia isiyo ya kitaalamu
غیر حرفه ای، به صورت غیرحرفه ای
ادامه...
غِیرِ حِرفِه اِی، بِه صورَتِ غِیرِحِرفِه ای
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ornamentaal
زینتی
ادامه...
زینَتی
دیکشنری هلندی به فارسی
kitaaluma
شغلی، از نظر آکادمیک، حرفه ای
ادامه...
شُغلی، اَز نَظَرِ آکادِمیک، حِرفِه ای
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kitaalamu
حرفه ای سازی، به صورت حرفه ای، به طور حرفه ای
ادامه...
حِرفِه ای سازی، بِه صورَت حِرفِه ای، بِه طُورِ حِرفِه ای
دیکشنری سواحیلی به فارسی
isiyo ya kitaalamu
غیر حرفه ای
ادامه...
غِیرِ حِرفِه اِی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kitaaluma
به طور دانشگاهی، برای تحصیلی
ادامه...
بِه طُورِ دانِشگاهی، بَرایِ تَحصیلی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kitaalamu cha mwalimu
به طور استادانه، برای تخصّص معلّم
ادامه...
بِه طُورِ اُستادانِه، بَرایِ تَخَصُّص مُعَلِّم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
betaalbaarheid
مقرون به صرفه بودن
ادامه...
مَقرون بِه صرفِه بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
instrumentaal
ابزاری
ادامه...
اَبزاری
دیکشنری هلندی به فارسی
betaalbaar
با هزینه قابل قبول، مقرون به صرفه، قابل پرداخت
ادامه...
با هَزینِه قابِل قَبول، مَقرون بِه صرفِه، قابِلِ پَرداخت
دیکشنری هلندی به فارسی
frontaal
از روبرو، جلویی
ادامه...
اَز روبِرو، جِلویِی
دیکشنری هلندی به فارسی
fataal
کشنده
ادامه...
کُشَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
onbetaalbaar
بی قیمت
ادامه...
بی قِیمَت
دیکشنری هلندی به فارسی
niet terugbetaalbaar
غیرقابل استرداد
ادامه...
غِیرِقابِلِ اِستِرداد
دیکشنری هلندی به فارسی
monumentaal
عظیم، به یاد ماندنی، به طور چشمگیر
ادامه...
عَظیم، بِه یاد ماندَنی، بِه طُورِ چِشمگیر
دیکشنری هلندی به فارسی
prenataal
به طور پیش زایمانی، قبل از تولّد
ادامه...
بِه طُورِ پیشِ زایِمانی، قَبل اَز تَوَلُّد
دیکشنری هلندی به فارسی
interdepartementaal
بین دپارتمانی، بین بخشی
ادامه...
بِینِ دِپارتِمانی، بِینِ بَخشی
دیکشنری هلندی به فارسی
staal
فولادی، فولاد
ادامه...
فولادی، فولاد
دیکشنری هلندی به فارسی
taal ya maktaba
کتابداری، زبان کتابخانه
ادامه...
کِتابداری، زَبان کِتابخانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
taak
وظیفه
ادامه...
وَظیفِه
دیکشنری هلندی به فارسی
taai
چسبناک، سخت
ادامه...
چَسبناک، سَخت
دیکشنری هلندی به فارسی
kaal
کچل، طاس، به طور صاف
ادامه...
کَچَل، طاس، بِه طُورِ صاف
دیکشنری هلندی به فارسی
tal
چنین
ادامه...
چِنین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tal
چنین
ادامه...
چِنین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
taaluma
حرفه
ادامه...
حِرفِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
taalkundige
گرامری، زبان شناس
ادامه...
گِرامِری، زَبان شِناس
دیکشنری هلندی به فارسی
horizontaal
به طور افقی، افقی
ادامه...
بِه طُورِ اُفُقی، اُفُقی
دیکشنری هلندی به فارسی
taalkundig
زبان شناختی، زبانی، از نظر زبانی
ادامه...
زَبان شِناختی، زَبانی، اَز نَظَرِ زَبانی
دیکشنری هلندی به فارسی
taalgebruik
زبان گفتاری، استفاده از زبان
ادامه...
زَبان گُفتاری، اِستِفادِه اَز زَبان
دیکشنری هلندی به فارسی
volkstaal
مردمی، زبان عامیانه
ادامه...
مَردُمی، زَبان عامیانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
vertaalbaarheid
قابلیّت ترجمه، ترجمه پذیری
ادامه...
قابِلیَّتِ تَرجَمَه، تَرجَمَه پَذیری
دیکشنری هلندی به فارسی
vitaal
حیاتی طور، حیاتی
ادامه...
حَیاتی طُور، حَیاتی
دیکشنری هلندی به فارسی
in de streektaal
محلّی طور، به زبان منطقه ای
ادامه...
مَحَلّی طور، بِه زَبانِ مَنطَقِه ای
دیکشنری هلندی به فارسی
terugbetaalbaar
قابل بازپرداخت، قابل استرداد
ادامه...
قابِلِ بازپَرداخت، قابِلِ اِستِرداد
دیکشنری هلندی به فارسی