معنی sędzia - جستجوی لغت در جدول جو
sędzia
داور
ادامه...
داوَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sadzić
کاشت کردن، بکار
ادامه...
کاشت کَردَن، بِکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
pędzić
سریع حرکت کردن، خشک شدن سریع
ادامه...
سَریع حَرَکَت کَردَن، خُشک شُدَن سَریع
دیکشنری لهستانی به فارسی
swędzić
خارش داشتن، خاردار
ادامه...
خارِش داشتَن، خاردار
دیکشنری لهستانی به فارسی
nędza
افسردگی، افسرده، بدبختی، بدبو، پژمردگی، پژمرده شدن، کثافت، کثرت
ادامه...
اَفسُردِگی، اَفسُردِه، بَدبَختی، بَدبُو، پَژمُردِگی، پَژمُردِه شُدَن، کَثافَت، کَثرَت
دیکشنری لهستانی به فارسی