معنی suo - جستجوی لغت در جدول جو
suo
مربوط به آن، او
ادامه...
مَربوط بِه آن، او
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
suonare
دستکاری کردن، بازی کردن، زنگ زدن، صدا دادن
ادامه...
دَستکاری کَردَن، بازی کَردَن، زَنگ زَدَن، صِدا دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
lussuoso
لوکس، مجلّل
ادامه...
لوکس، مُجَلَّل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo lussuoso
به طور لوکسی، به شکلی مجلّل
ادامه...
بِه طُورِ لوکسی، بِه شِکلی مُجَلَّل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
con suono
محکم، با صدا
ادامه...
مُحکَم، با صِدا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sensuoso
دلپذیر، حسّی
ادامه...
دِلپَذیر، حِسّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
senza suono
بی صدا، بدون صدا
ادامه...
بی صِدا، بِدونِ صِدا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Sensuous
دلپذیر، حسّی
ادامه...
دِلپَذیر، حِسّی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sensuously
حسّی
ادامه...
حِسّی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
su
آنها، او
ادامه...
آنها، او
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
suonare il clacson
هوهو کردن، بوق زدن
ادامه...
هوهو کَردَن، بوق زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
suor
عرق کردن، عرق
ادامه...
عَرَق کَردَن، عَرَق
دیکشنری پرتغالی به فارسی
suonare le campane
زنگ زدن، زنگ ها را بزن
ادامه...
زَنگ زَدَن، زَنگ ها را بِزَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
uso
چهره، صورت، صورتکی، سطح
ادامه...
چِهرِه، صورَت، صورَتَکی، سَطح
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sujo
ناپاک، کثیف
ادامه...
ناپاک، کَثیف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sul
جنوبی، جنوب
ادامه...
جُنوبی، جُنوب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sua
او، آن
ادامه...
او، آن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
suyo
مربوط به آن، او
ادامه...
مَربوط بِه آن، او
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sur
جنوبی، جنوب
ادامه...
جُنوبی، جُنوب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sud
جنوبی، جنوب
ادامه...
جُنوبی، جُنوب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lussuosamente
سرسبز، به صورت مجلّل، لوکس
ادامه...
سَرسَبز، بِه صورَتِ مُجَلَّل، لوکس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی