معنی stordire - جستجوی لغت در جدول جو
stordire
سرگیجه دادن، بیهوش کردن
ادامه...
سَرگیجِه دادَن، بیهوش کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
storpiare
لنگر کردن، فلج کردن
ادامه...
لَنگَر کَردَن، فَلَج کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stordito
سرگشته، مات و مبهوت، سرگیجه دار، سرخوش، گیج
ادامه...
سَرگَشتِه، مات و مَبهُوت، سَرگیجِه دار، سُرخوش، گیج
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sordide
پست، کثیف
ادامه...
پَست، کَثیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tordre
پیچاندن، پیچ و تاب، چرخاندن، چلانیدن
ادامه...
پیچاندَن، پیچ و تاب، چَرخاندَن، چِلانیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی