معنی stabil - جستجوی لغت در جدول جو
stabil
ثابت، پایدار
ادامه...
ثابِت، پایدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
stabil
پایدار
ادامه...
پایدار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
stabil
ثابت، پایدار
ادامه...
ثابِت، پایدار
دیکشنری آلمانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
stabilisation
پایداری، تثبیت
ادامه...
پایداری، تَثبیت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
steil
به طور تند، شیب دار
ادامه...
بِه طُورِ تُند، شیب دار
دیکشنری آلمانی به فارسی
tabia
رفتار کردن، رفتار، شخصیّت، عادات، خلق و خوی، سرشت
ادامه...
رَفتار کَردَن، رَفتار، شَخصیَّت، عادات، خُلق و خوی، سِرِشت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
steil
به طور تند، شیب دار
ادامه...
بِه طُورِ تُند، شیب دار
دیکشنری هلندی به فارسی
staal
فولادی، فولاد
ادامه...
فولادی، فولاد
دیکشنری هلندی به فارسی
stabilité
پایداری، ثبات
ادامه...
پایداری، ثُبات
دیکشنری فرانسوی به فارسی
stabiliser
ثبات دادن، تثبیت کند، ثابت کردن
ادامه...
ثُبات دادَن، تَثبیت کُنَد، ثابِت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
stabilizzazione
پایداری، تثبیت
ادامه...
پایداری، تَثبیت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tatil
تعطیل، تعطیلات
ادامه...
تَعطیل، تَعطیلات
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
stabilizzare
ثبات دادن، تثبیت کند، ثابت کردن
ادامه...
ثُبات دادَن، تَثبیت کُنَد، ثابِت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stabilito
مستقرّ، تاسیس شد
ادامه...
مُستَقِرّ، تَاسیس شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stabilità
پایداری، ثبات
ادامه...
پایداری، ثُبات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stabilire
تاسیس کردن، ایجاد کند، تعیین کردن
ادامه...
تَاسیس کَردَن، ایجاد کُنَد، تَعیین کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stabilitas
ثبات
ادامه...
ثَبات
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
stabilisasi
پایداری، تثبیت
ادامه...
پایداری، تَثبیت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
stahl
فولادی، فولاد
ادامه...
فولادی، فولاد
دیکشنری آلمانی به فارسی
sabit
ثابت، هنوز
ادامه...
ثابِت، هَنوز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
établi
مستقرّ، تاسیس شد
ادامه...
مُستَقِرّ، تَاسیس شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
stabile
ثابت، پایدار
ادامه...
ثابِت، پایدار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stabilny
پایدار، متعادل، ثابت
ادامه...
پایدار، مُتِعادِل، ثابِت
دیکشنری لهستانی به فارسی
instabil
بی ثبات، ناپایدار
ادامه...
بی ثُبات، ناپایدار
دیکشنری آلمانی به فارسی
stabiel
ثابت، پایدار
ادامه...
ثابِت، پایدار
دیکشنری هلندی به فارسی
stable
ثابت، پایدار
ادامه...
ثابِت، پایدار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
steril
استریل
ادامه...
اِستِریل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sabio
خردمند، حکیم، دانشمند، فهمیده
ادامه...
خِرَدمَند، حَکیم، دانِشمَند، فَهمیده
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
statis
ایستا
ادامه...
ایستا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
steril
استریل
ادامه...
اِستِریل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
statik
ایستا
ادامه...
ایستا
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
steril
به طور استریل، استریل
ادامه...
بِه طُورِ اِستِریل، اِستِریل
دیکشنری آلمانی به فارسی
staubig
گرد و غبارآلود، گرد و خاکی
ادامه...
گَرد و غُبارآلود، گَرد و خاکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
statig
با شکوه
ادامه...
با شُکوه
دیکشنری هلندی به فارسی
stabilność
ثبات، پایداری
ادامه...
ثَبات، پایداری
دیکشنری لهستانی به فارسی