معنی sabio
sabio
خردمند، حکیم، دانشمند، فهمیده
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با sabio
sábio
sábio
فَهمیده، عاقِل، دانِشمَند، خِرَدمَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sabit
sabit
ثابِت، هَنوز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی