معنی solare - جستجوی لغت در جدول جو
solare
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
secolare
دنیوی، سکولار
ادامه...
دُنیَوِی، سِکُولار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
potare
حذف کردن، هرس کنید
ادامه...
حَذف کَردَن، هَرَس کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sfocare
مبهم کردن، تاری
ادامه...
مُبهَم کَردَن، تاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sciare
اسکی کردن، اسکی
ادامه...
اِسکی کَردَن، اِسکی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sondare
بررسی کردن، کاوشگر، نظرسنجی کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sellare
زین گذاشتن، زین
ادامه...
زین گُذاشتَن، زین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segare
ارّه کردن
ادامه...
اَرِّه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sognare
رویابافی کردن، رؤیا
ادامه...
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
soldar
لحیم کردن، جوش
ادامه...
لَحیم کَردَن، جوش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sposare
حمایت کردن، ازدواج کن
ادامه...
حِمایَت کَردَن، اِزدِواج کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
spiare
جاسوسی کردن، جاسوسی
ادامه...
جاسوسی کَردَن، جاسوسی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sfilare
رژه رفتن، رژه
ادامه...
رِژِه رَفتَن، رِژِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
isolar
عایق بندی کردن، منزوی کردن، جدا کردن
ادامه...
عایِق بَندی کَردَن، مُنزَوی کَردَن، جُدا کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
covare
تخم گذاری کردن، نوزادان
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، نوزادان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gelare
یخ زدن، منجمد کردن
ادامه...
یَخ زَدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pelare
پوست کندن
ادامه...
پوست کَندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
soltar
انداختن، رها کردن، بی اختیار گفتن
ادامه...
اَنداختَن، رَها کَردَن، بی اِختیار گُفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
isolare
جدا کردن، منزوی کردن، عایق بندی کردن
ادامه...
جُدا کَردَن، مُنزَوی کَردَن، عایِق بَندی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
solar
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
solaire
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
scolare
پوست کندن، مدرسه
ادامه...
پوست کَندَن، مَدرسِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volare
پرواز کردن، پرواز کن
ادامه...
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
salare
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
solar
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
solar
خورشیدی، دیزل
ادامه...
خُورشیدی، دیزِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
solar
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری آلمانی به فارسی
soplar
وزیدن، ضربه زدن
ادامه...
وَزیدَن، ضَربِه زَدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
salace
محروم اخلاق، خوش اخلاق
ادامه...
مَحروم اَخلاق، خُوش اَخلاق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
scolaire
علمی، مدرسه
ادامه...
عِلمی، مَدرسِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sonore
صوتی، صدا، مربوط به صدا
ادامه...
صُوتی، صِدا، مَربوط بِه صِدا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sombre
غمگین، تاریک
ادامه...
غَمگین، تاریک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
solide
محکم، جامد
ادامه...
مُحکَم، جامِد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
colère
خشم، عصبانیّت
ادامه...
خَشم، عَصَبانیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
filare
نخ ریختن، چرخش
ادامه...
نَخ ریختَن، چَرخِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی