معنی siku - جستجوی لغت در جدول جو
siku
زانو زدن، آرنج
ادامه...
زانو زَدَن، آرَنج
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
suku
قبیله ای، گروه قومی
ادامه...
قَبیلِه ای، گُروه قُومی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
simu
تلفنی، تلفن
ادامه...
تِلِفُنی، تِلِفُن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
siki
ترش، سرکه
ادامه...
تُرش، سِرکِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kila usiku
شبانه، هر شب
ادامه...
شَبانِه، هَر شَب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kila siku
روزانه، هر روز
ادامه...
روزانِه، هَر روز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
msafiri wa kila siku
مسافر روزانه، رفت و آمد روزانه
ادامه...
مُسافِر روزانِه، رَفت و آمَد روزانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wakati wa usiku
شبانه، در طول شب
ادامه...
شَبانِه، دَر طول شَب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa usiku
شبانه، از شب
ادامه...
شَبانِه، اَز شَب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ya kila siku
عامیانه، از هر روز
ادامه...
عامیانه، اَز هَر روز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa kila siku
روزانه، از هر روز
ادامه...
روزانِه، اَز هَر روز
دیکشنری سواحیلی به فارسی