معنی suku
suku
قبیله ای، گروه قومی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با suku
siku
siku
زانو زَدَن، آرَنج
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sulu
sulu
آبدار، آبی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sumu
sumu
مَسموم کَردَن، سَمّ، سَمّی، سَمّیَت، زَهرآگین، زَهرآلود
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuku
kuku
مُرغی، مُرغ
دیکشنری سواحیلی به فارسی