معنی sering - جستجوی لغت در جدول جو
sering
مکرّر، اغلب
ادامه...
مُکَرَّر، اَغلَب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
viering
جشن
ادامه...
جَشن
دیکشنری هلندی به فارسی
senang
خوشحال، مانند، شاد
ادامه...
خُوشحال، مانَند، شاد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sedang
متوسّط، در حال حاضر، معتدل
ادامه...
مُتِوَسِّط، دَر حالِ حاضِر، مُعتَدِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
serius
جدّی
ادامه...
جِدّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
serial
دنباله دار، سریال
ادامه...
دُنبالِه دار، سِریال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
werving
استخدام
ادامه...
اِستِخدام
دیکشنری هلندی به فارسی
saling
مشترک، یکدیگر
ادامه...
مُشتَرِک، یِکدیگَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sevinç
شادی و سرور، شادی
ادامه...
شادی و سُرور، شادی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sereno
آرام
ادامه...
آرام
دیکشنری پرتغالی به فارسی
streng
با دقّت، به شدّت، با شدّت، به طور سختگیرانه، سخت، سختگیر
ادامه...
با دِقَّت، بِه شِدَّت، با شِدَّت، بِه طُورِ سَختگیرانِه، سَخت، سَختگیر
دیکشنری آلمانی به فارسی
Leering
چشم چران
ادامه...
چِشم چَران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Jeering
تمسخر آمیز، جیر کردن
ادامه...
تَمَسخُر آمیز، جیر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
streng
سخت، سختگیر، به شدّت، با شدّت
ادامه...
سَخت، سَختگیر، بِه شِدَّت، با شِدَّت
دیکشنری هلندی به فارسی
storing
اختلال عملکرد، نقص عملکرد
ادامه...
اِختِلال عَمَلکَرد، نَقص عَمَلکَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
Boring
خسته کننده
ادامه...
خَستِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
perang
جنگ
ادامه...
جَنگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
serial
دنباله دار، سریال
ادامه...
دُنبالِه دار، سِریال
دیکشنری پرتغالی به فارسی
gering
جزئی، مقدار کمی
ادامه...
جُزئی، مِقدارِ کَمی
دیکشنری آلمانی به فارسی
serial
دنباله دار، سریال
ادامه...
دُنبالِه دار، سِریال
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kering
خشکیده، خشک
ادامه...
خُشکیدِه، خُشک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
serin
سرد، باحال، خنک
ادامه...
سَرد، باحال، خُنَک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Vexing
آزاردهنده
ادامه...
آزاردَهَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
serein
آرام
ادامه...
آرام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Searing
سوزان، سرخ شدن
ادامه...
سوزان، سُرخ شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Caring
مراقب، مراقبت
ادامه...
مُراقِب، مُراقِبَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sereno
آرام
ادامه...
آرام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sereno
آرام
ادامه...
آرام
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
String
ریسمان کشیدن، رشته
ادامه...
ریسمان کِشیدَن، رِشتِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Spring
جست و خیز کردن، بهار، چشمه
ادامه...
جَست و خیز کَردَن، بَهار، چِشمِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
miring
نامتقارن، کج شده، مایل، شیب داشتن، کج، شیب دار، کج کلاه
ادامه...
نامُتِقارِن، کَج شُدِه، مایِل، شیب داشتَن، کَج، شیب دار، کَج کُلاه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Tiring
خسته کننده
ادامه...
خَستِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tearing
پاره کننده، پاره شدن
ادامه...
پارِه کُنَندِه، پارِه شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Daring
جسور، جسورانه
ادامه...
جَسور، جَسورانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mening
نظر
ادامه...
نَظَر
دیکشنری هلندی به فارسی